باشین دیگه!

لذت پیچوندن مامان و بابا از شنیدن 'پیتزا گرفتم دارم میام خونه 'هم بیشتره 

موافقین؟

نگین نپپیچوندین و حال نکردین که باور نمیکنم

:)


فرشته ...:
۱۹ آذر ۹۶، ۲۰:۴۵

نه! :))))



نه؟؟؟
واقعا؟؟؟
پس چرا من اینطوریم؟؟؟

پرهـ امـ:
۱۹ آذر ۹۶، ۲۱:۳۶

با بد گزینه ای مقایسه کردی :/ :))


:)))
واقعا که مامان و باباتو به 6تا لوزی میفروشیییی؟؟؟؟
پرهـ امـ:
۱۹ آذر ۹۶، ۲۲:۲۷

پیچوندنشون یا خودشون :دی پیچوندشون رو با لوزی ها مقایسه کردی خب 😅


:))
نه دیگه مامان باباتو فروختی
Aramam .F:
۱۹ آذر ۹۶، ۲۲:۳۲

نمیدونم والا:/

سوال بعدی:)))


سوالی ندارم
فقط مطمعنی نمیدونی؟
:دی
اسمان ***:
۱۹ آذر ۹۶، ۲۲:۵۲

:))))))))))))


:))
ممنون که موافق بودی
پرهـ امـ:
۱۹ آذر ۹۶، ۲۲:۵۵

خب مث اینکه دیگه کار از کار گذشته 😅


یه تماس با مامانت داشته باشم
:دی
Frozen Fire:
۲۰ آذر ۹۶، ۰۰:۱۳

روم به دیوار!منم نپیچوندم تا الان!


:|
ینی باور کنم!
دیوانه ...:
۲۰ آذر ۹۶، ۰۱:۰۲

حالا نمیشه یکم بعد بپرسید :|

یا من یکم بعد کامنت بذارم :|


:|
فرض کن من گفتم نه،میخوای چیکارکنی؟!
حوا ...:
۲۰ آذر ۹۶، ۰۵:۵۵

نه :))


ینی باور کنم ای نه همون نه صادقست؟
فرشته ...:
۲۰ آذر ۹۶، ۰۷:۰۴

از خودت بپرس:)) خدا هدایتت کنه:D

[ ای ام بچه مثبت] :))


:))
بلند بگو امین

نیــ روانا:
۲۰ آذر ۹۶، ۰۸:۲۲

بابا مامان من خوشبختانه یا متاسفانه خیلی نیاز به پیچوندن نداشتن و کلا زیاد مهم نبود من کی میرم و کی میام

الان که فکرشو میکنم چقدرررر من بچه مثبت اسکلی  بودم
همه آزادی مطلقم تو کتابخونه و کلاس زبان می گذشت


واژه اسکل دوس داشتم!
:))
تو دیگه از دخترخاله منم بدتری

جنابــــــــ دچار:
۲۰ آذر ۹۶، ۰۸:۳۹

کار خصوصی دارم :)


:|
جنابــــــــ دچار:
۲۰ آذر ۹۶، ۰۹:۴۴

پست خطابش با دخترا بود فک کنم ! :)


میفهمم
پسرا دیگه اینقد پیچوندن که لذتش از بین رفته
:دی

دیوانه ...:
۲۰ آذر ۹۶، ۱۰:۳۷

هیچی میخوام سرمو بکوبم به دیوار :|



تنهات میذارم
این تو و این دیوار
راحت باش
:|
دیوانه ...:
۲۰ آذر ۹۶، ۱۰:۴۶

کاش همه اینقد بهم لطف داشتن :|


دیگه این منم
:|
خرگوشک :):
۲۰ آذر ۹۶، ۱۲:۲۹

مثلا یه نمونه مثال بزن :))


مثلا میگی داری میری ثبت نام ارشد با دوستات
ولی سر از کافه در میارین
:|
خرگوشک :):
۲۰ آذر ۹۶، ۱۲:۴۰

خخخخ :)))


:))
همانا بترسید از عذاب الهی
Aramam .F:
۲۰ آذر ۹۶، ۱۳:۴۱

نمیدونم لذت کدوم بیشتره...


الان دوتا مسئله وجود داره
لذت هیچکدومو نچشیدی و. نمیدونی
لذت هردوتارو چشیدی ولی نمیتونی تصمیم بگیری
Behnam MUN:
۲۰ آذر ۹۶، ۱۳:۴۹

من که اصن یه سال کل سه شنبه ها که زنگ آخر کلاس نداشتم 

پیچوندمشون خخخ میرفتم فوتبال با دوستان :)
هنوزم که هنوزه نفهمیدن :)

لذتش قابل وصف نیست 


:))
خدا همه گمراهارو هدایت کنه

عصن همین نگفتنشه که خوبه
yasna sadat:
۲۰ آذر ۹۶، ۱۶:۳۸

چون چند وقتیه جمله ی پیتزا خریدم دارم میام خونه... رو نشنیدم و دلم لک زده براش...

نظری ندارم:))


ایشاالله به زودی قسمتت
:دی
yasna sadat:
۲۰ آذر ۹۶، ۱۶:۴۰

میبینم که تو هم ارشدی هستی


سلام ارشدی جان گل:))
ارشدی جان گل سلام


سلام بر هم دردم
هم دردم سلام بر تو
:دی
یک بلاگر:
۲۰ آذر ۹۶، ۱۶:۵۰

گزینه ها یکسان نیست به نظرم .

من خودم پیتزاعه رو بیشتر می پسندم .


خب به این فکرکن میتونی بپیچونی و بری پیتزا بخوری
اونجوری لذته دوچندانه
:)
serek یزدان:
۲۰ آذر ۹۶، ۲۰:۲۱

هممممم

عاخه انقدر بهم آزادی دادن که به پیچوندن احتیاجی نداشتم واقعا
ولی باید باحال باشه :)


میدونی مامان و بابای من با زنجیر منو بستن و تویه اتاقک اهنی وسط یه میدون مین نگه داشتن
واسه همین میپیچونم
در ضمن من باید با مامان و بابای تو یه صحبتی داشته باشم و به عنوان یه کارشناس کودک در مورد نتایج تخریب کننده سهل گیری و ازادی بیش از حد اگاهشون کنم
:دی
ــ حسان ــ:
۲۰ آذر ۹۶، ۲۰:۵۲

نه اصلا


چیزی غیر این میگفتی تعجب میکردم
واران ...:
۲۱ آذر ۹۶، ۰۸:۵۴

سلام 

یعنی هیچوقت بیاد ندارم پدر و مادرم رو پیچونده باشم به هر علت از همون بچگی تا الان :))
ولی تا دلت بخواد تو این چند سال ، خواهرام (بخصوص دومیش )  رو پیچوندم :|:))
از اینجا رد نشه صلوات :|:))


مث دختر خاله منی
:))
درکتون نمیکنم
خوبی پیچوندن خواهر اینه که بعدش عذاب وجدان نمیگیری
:دی
واران ...:
۲۱ آذر ۹۶، ۰۹:۱۱

نه اتفاقا اگر خواهر اولیم باشه بشدتتتت عذاب وجدان میگیرم :|:)

ولی خواهر دومی گاهی وقت ها مجبور شدم بپیچونمش بخصوص وقتی سعی داره بره بازار میپچونمش :دی :))
بقیه هم یک در میون من عذاب وجدان میگیرم :|:)
خدایا بحق ۵ تن از اینجا رد نشن 🙏🙏 :))

+
منم همانا شما نسل جدید را درک نمیکنم :دی :))


:)))
نه حواسم هست
رد هم شد استتارت میکنم
.
ینی تو نسل قدیمی؟

واران ...:
۲۱ آذر ۹۶، ۰۹:۴۷

منظورم دهه ۷۰ ایی ها بود اگر هستی :دی :)))



مرسی مرسی :**


متاسفانه از نسل دهه70ها هستم
:دی
واران ...:
۲۱ آذر ۹۶، ۰۹:۵۸

خوشوقتم / خوشبختم ؟^__^:))))

کدومش شما معمولا میگین ؟:))))
این سوالی هست که همیشه دختر داییم ازم پرسیده و من موندم دیگر مردمان این سرزمین کدومش رو میگن‌؟:دی 🙈🙊


:))
ما معمولا خوشبختم میگیم
اخه این چه سوالیه که دختر داییت ازت میپرسه!
به چه چیزا فکرمیکنه
:دی
serek یزدان:
۲۱ آذر ۹۶، ۱۳:۳۸

-___- 

خب بگو این رفتار خشنو باهات انجام ندن دیگه ضد حقوق بشره !!! 
خب خدایی وقتی حتی ازم نمی پرسن کجا می ری چرا می ری کی میای دیرم بیام زنگ نمی زنن سوال پیچ کنن برگردمم چیزی نمی پرسن خب من اگر راجع به رفت و آمدام چیزی نگم نمی شه پیچوندن که! مرض که ندارم وقتی گیر نمی دن دروغ بگم! 
تازه من خودم خعلی دختر خوبیم وقتی مسافرت می خوام برم در جریانشون می ذارم دیگه:/ 
بیا صحبت کن باهاشون به دلم مونده واقعا یکم گیر بدن بهم :)))


:|
من دیگه حرفی ندارم
وی از روی صندلی بلند شده به پشت پنجره میرود و ب افق خیره میشود
:دی
نیــ روانا:
۲۱ آذر ۹۶، ۱۵:۵۱

سلام

خوبی مریم؟؟؟؟


خوشم میاد حواست هست
:دی
ممنون که به یادم بودی
علیـ ــر ضــا:
۲۱ آذر ۹۶، ۲۲:۱۰

کی گفته 😕😕 

مکارم شدی 🙂


بودم
:|
آقای سر به هوا(o_0):
۲۲ آذر ۹۶، ۰۰:۰۹

من یه مدت بعد مسجد میرفتم پیتزا!!



ینی هر شب؟؟؟
آقای دال:
۲۲ آذر ۹۶، ۱۸:۲۹

پیچوندم ولی لذت نداشت :/


درست نپیچوندی
نیــ روانا:
۲۲ آذر ۹۶، ۲۰:۲۴

مریممممممم 😞😞😞


سلام عزیزم
رسما سکته زدیم
رسما مردیمو زنده شدیم
رسما اشک اومد تو چشام
ولی خب هنوز زندم
مهدی صالح پور:
۲۳ آذر ۹۶، ۱۷:۴۷

هومم!


:|
حصار آسمان:
۲۴ آذر ۹۶، ۰۰:۳۴

جدی تا حالا کسی رو نپیچوندم


:|
بنظرم باید بذارم برم
میم صادو:
۲۴ آذر ۹۶، ۲۱:۵۵

ای بابا چرا آدم رو سر دو راهی قرار میدید؟؟؟؟؟
مزاح بود ! 
کاملا مخالفم !
سلام میمصادو هستم وبلاگتون دنبال شد ! ممنون مشم وبلاگ من رو هم دنبال کنید باتشکر یاعلی



:|
چقد مثبت

نیــ روانا:
۲۵ آذر ۹۶، ۰۹:۰۷

@

serek یزدان
چقدر درکت میکنم من؛ منم عقده ای شدم سر این قضیه


مریمممم بیا تو بغلممم
عزیزم حق داری خیلی شدتش زیاد بود
منم سر زلزله تبریز داد میزدم حتی
بعدشم تا مدتی تمرکز درست درمون نداشتم و همش توهم زلزله میزدم
اگر بتونید یکی دو روز هم شده ی سفر کوچولو برین خیلی عالیه


من هر پنج دقیقه یک بار احساس میکنم زمین داره میلرزه
چهارشنبه از کرمان رفتم
اما همش توهم زلزله داشتم
مامانم میگفت تو ماروهم توهمی کردی
عصن اوضاعی بود و هست
نیــ روانا:
۲۵ آذر ۹۶، ۰۹:۱۰

راستی من کرمان فامیل دارما

ولی
فامیل دووووووووووووور
خیلی دووووووووور
میشن پسرداییای بابام
ولی واقعا خیلی دووووور هستن
من به عمرم یکی دو تا از بچه هاشونو دیدم فقط
حتی نشونی و تلفنی ازشون نداشتم که ابراز نگرانی کنم :دی


:|
همینقد دووووور؟؟یا بیشتر دووووووووووور؟؟
:))
ای بابا 
خب فامیلشونو بگو خداروچه دیدی شاید فامیل از کار در اومدیم
:دی
serek یزدان:
۲۵ آذر ۹۶، ۱۱:۳۷

:))))

؛ )


:))
___ سلوچ:
۲۵ آذر ۹۶، ۱۲:۰۸

این ارشدم اوضاعی شد

تو خونه ثبت نام کردم الان همش استرس دارم اشتباه ثبت نام کردم
آخرش حالا ثبت نام کردی یا رفتی فقط کافه گردی؟


عععععع
مث من
از صب صدبار رفتم ثبت نام کنم امانتونستم
ینی همش استرس میگیرتم که گند بزنم
ایشاالله با سلام و صلوات بر پیکر پاک شهیدان انقلاب اسلامی میرم که عصر کافی نت ثبت نام کنم
:)
نیــ روانا:
۲۵ آذر ۹۶، ۱۳:۴۳

محسنی


متاسفم!
آقای سر به هوا(o_0):
۲۶ آذر ۹۶، ۰۶:۱۹

یه شب در میون!


:|
خوشبحالت
عارفه ...:
۱۲ دی ۹۶، ۲۲:۵۷

اصلا واصلا...

کلاباپیچوندن حال نمیکنم‌.


باز خوبه یه چندماهی بهتر شدی
:|
غیرقابل تحمل بودی
عارفه ...:
۱۲ دی ۹۶، ۲۳:۰۵

مریم من اسکلم؟!

:/
کلابادروغ گفتن حال نمیکنم.
استراتژی من اینه:کاری روکه نمیتونی برای خانوادت توضیح بدی،ببوس،بذارکنار!
پیچوندن؟!واقعافکرمیکنم تاحالانداشتم‌
درمورداینکه مامان وبابات دستتوبستن خیلی ناراحت شدم.فکرنمیکردم اینقدرخشن باشن.
شوهرخاله به این قشنگی آخه


:/
اره تاززه بابام روزی 2فصل کتکم میزنه
دیدی که
عصن دستم واسه همین کبوده
:دی
عارفه ...:
۱۳ دی ۹۶، ۱۰:۲۵

خیلی ناراحت شدم اصلافکرشم نمیکردم.

به هرحال دوباره وضعیت همونه که بود.
فکرمی کنم جدیداخیلی عوض شدم 


بخدا خیلی بهتر شده بودی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">