هشتگ 10 سال اینده از انچه میبینم به من نزدیک تر است!

تو 18/17سالگی هیچوقت به 22/23سالگیم فکر نکرده بودم.الان که فکرمیکنم میبینم اون موقع ها کلا فکر نمیکردم!

و روی هیچ موضوع پیچیده تری از زمان بندی که مامانم برای استفاده از کامپیوتر برامون بسته بود تمرکز نمیکردم!(اون موقع ها عاشق بازیsmsبودم).اما الان که لحظه به لحظه به کامل شدن 23سالگیم نزدیک تر میشم ترسم از 33/32سالگیمه.

10سال دیگه کجام؟اوضام چطوره؟به حداقل 50درصد اون چیزایی که میخوام رسیدم؟امیدی برای دنبال کردن ارزوهام برام مونده؟طعم مادر شدنو چشیدم یا هنوزم دارم مقاومت عجیبی که خودمم نمیدونم از کجا اومده در مقابل ازدواج نشون میدم!خواهرم هنوز بعد دعوا با اتنا سر پاستلا بهم میگه:واقعا بچه ای!

مامانم با یه لحن سرزنش آمیز تو چشام هنوزم خیره میشه میگه:تو دیگه بزرگ شدی مریم!

عارفه هنوزم بهم میگه :تو قشنگترین مریم دنیایی؟؟

زهره چندتا بچه اون موقع داره!

معین تونسته مهاجرت کنه!
فائزه هنوز خونه داره؟

آرمین داداش داره یا خواهر؟

مهلا کجاست اصلا؟

وجیهه هنوزم با ابروهاش مشکل داره؟

نسترن خاله شده؟

سحر چند بار دیگه رفته کیش؟

شهلا تونسته؟موفق شده؟

من عمه شدم؟؟!

هنوزم با ویس با بچه ها حرف میزنم و عصبانیشون میکنم یا کلا دوستام تغییر کردن و اصلا باهاشون حرف نمیزنم!

نمیدونم تو تولد 32سالگیم مث الان برای تولد 23سالگیم غمگینم یا نه!

اصلا نمدونم اونموقع هنوزم از وبلاگم  استفاده میکنم یا اصلا عضو هیچ شبکه اجتماعی دیگه ای نیستم!

فاطمه هنوزم بابله؟

بابام بازم برام قایمکی چیپس میخره و زیر صندلی عقب ماشین قایمش میکنه که  مامانم نبینه؟

اون فاطمه که حالا از شرداداشش  راحت شده ،راضیه؟یا دلش برای 22/21سالگیش تنگ شده؟

نمیدونم اون موقع هنوزم برام مهم نیست کفشام تمیز باشه ،شلوارم خاکی نباشه،لباسام اویزون باشه،کتابام روی زمین نباشه!

راستی هنوزم عاشق چیپس و کشکم؟یا اینکه 4تا بستشو تو کابینت خونه دارم و عین خیالم نیست؟

هنوزم کیک میپزم؟سیب زمینیارو میسوزونم؟هنوزم وقتی خونه خاله زهره میرم غذای فرانسوی میخورم؟

خاله زیبا هنوزم بهم میگه :مریم ادما نون قلبشونو میخورن؟

چایای خونه خاله ناهید هنوز همون طعمو میده؟

ساناز کجاست؟هنوزم منتظر یه عصر باهاش برم بیرون؟

دوست دندون پزشکی به اسم زهرا صفریان دارم؟

هنوزم با عارفه میپیچونیم و بریم ایس پک بخوریم؟

خانم صفری بازم بهم میگه این روسری چقد بهتون میاد!!!

شماها کجایین؟اصلا هستین؟

ارام هنوزم منتظر زرد شدن ستارم هست؟

واران هنوزم همونقد هنرمنده؟

هلما هنوزم منتظره ارتور هست؟ منو یادشه اصلا؟

دچار چیکار میکنه؟

علی کوچولوی ام شهر اشوب چند سالست؟(قطعا 10ساله :دی)

سکوت محض هنوزم همینقد بد قوله؟

علیرضا و تد هنوزم درحال تغییر دادن وبلاگو و قالب وبلاگ هستن یا به ثبات رسیدن؟

serek هنوزم غمگین میشه وقتی یاد همکلاسیه خوب و خوشگلش میوفته؟

سر به هوا حالا دیگه کلش صاف صاف شده یا از عقب جلورو تقویت کرده!

میم صاد قسطای خونشون تموم شده یا بابا شده؟!

هویجوری و میرزا و دل ارام هنوزم مث شبه میمونن!

فرشته هنوزم مینویسه _اسپرسو .یه اسپرسو تلخ لطفا!

نیروا و پشمالو هنوز 3نکته مهم روزشونو مینویسن؟راستی نیروا هنوزم هیجان اومدن ماشین جدیدشونو یادش میاد؟

غمی هنوزم نظراتش خصوصیه؟

اسمان چیکار کرده با زندگی؟

دیوانه هنوزم  باقرو یادشه؟

شاتوت دیگه برای خودش خانوم دکتر شده!

لیمو جیم ، علی اقا ،بهنام ،خرگوشک ،علیرضا،پیتک مامان و بابای چندتا بچن؟

اشتباهی هنوزم جواب کامنت 7خطه منو با یه باشه میده؟

نیمرو های خونه مامان بزرگ دیوار هنوزم همون طعمو میده؟

 اقای سین به اتوبوس وفادار مونده یا عشقشو عوض کرده؟

یسنا هنوزم یه بیانیه؟

بلاگر هنوزم میخواد کانال راه بندازه یانه؟

راستی من هنوزم صبحانه نمیخورم؟

فاطمه ویسای اون هفته رو هنوزم یادشه یا کلا فراموش شدن؟

از شر موهام راحت شدم یا هنوزم دارم برای کوتاه کردنشون با مامان و دوستام میجنگم؟

میدوارم 10سال اینده به قشنگی همین هنوز ها باشه!

راستی اصلا ده سال اینده هستم؟


سکوت محض:
۵ دی ۹۶، ۰۹:۵۴

بدقول :)
حالا چرا آدرس لینک من به اون وبلاگه میره؟
برا این حرفم شده زود تر شروع میکنم :)


نمیدونم
چند وقته اینطوریه
:|
عصن اینو گفتم که زودتر شروع کنی
حوا ...:
۵ دی ۹۶، ۱۰:۰۱

من ده سالِ آینده احتمالاً زنده نباشم :/ با این وضعِ زلزله‌ و اینا. :|


تنها چیزی که درمورد تو میدونم اینه که 10سال دیگه قطعا 1500تا دنبال کننده رو رد کردی!!
قبلش فرضو میگیرم بر پایه ی زنده بودنت
:دی
حوا ...:
۵ دی ۹۶، ۱۰:۰۵

دور از جون و اینا هم که هیچ! با تشکر از لطفِ بی‌کرانِ شما. :)


:)))
ارزش چیه؟؟
مشخصه بارز وبلاگت اینه
دور از جون وبلاگت
سکوت محض:
۵ دی ۹۶، ۱۰:۰۶

حالا مگه وبلاگم نبود که ام شهر آشوب جاش باز میشه؟ :)


ینی چی؟ینی وبلاگاتون قاطی شده بود؟
سکوت محض:
۵ دی ۹۶، ۱۰:۱۰

اوهوم  :)


درود بر روان پاک بیان
:|
ام شهرآشوب:
۵ دی ۹۶، ۱۰:۱۶

خیلی باحالی مریم جون


آخیییی الهی قربون علی کوچولوم برم :)))) اون موقع احتمالا کلاس چهارم ابتداییه!! 

باباتم خیلی باحال بود که چیپسا رو زیر صندلی ماشین قایم میکنه! با مامانت همزادپنداری دارم. چون شوهر منم همیشه با ترس و لزر چیپس میخره :))


:))
و قطعا یه خواهر یا داداش کوچیکتر هم داره
جدی؟
چقد خوب
خب چرا ؟چیپس ک خیلی خوبه.تجدید نظر کن
بشنین با همدیگه چیپس بخورین و در مورد 10سال دیگه فکرکنین
ام شهرآشوب:
۵ دی ۹۶، ۱۰:۲۹

خب منم هروقت چیپس میخره میخورم. ولی اولش غر میزنم و با عذاب وجدان میخورم :)) 

یه همچین آدم با اراده ای هستم من!


:)))
اینجوری خوبه بابا
پایه های زندگیتون قوی تر میشه عصن
مامان من بفهمه هممونو جر میده جوری که زهرمون میشه!

OVe هستم :
۵ دی ۹۶، ۱۰:۳۰

این تبعیض و توهین علیه من و علیرضا ر برنتابیدم :| چرا همه لینک شدن ما نشدیم؟ :/ خشونت علیهِ ما دو تا ر متوقف کنید خانم :/ صبرِ ما هم حدی داره :/ تمام کنید این بازیِ کثیف ر :/  حواستان باشه :/ 

:/
\:
:/ 

:)))))

یه سوالی که هست اینه. الآن که حدودا 23 سالته فکر میکنی؟! 


وبلاگ خودمه،دوس داشتم و برتابیدم!
:/
چون وبلاگ علیرضا مث یه راز میمونه ،ادم رازو ک نمیتونه فاش کنه!از طرفی چون تنها هم بود گفتم توکه خیلی دوستشی هم لینک نشی! :)


تو 32سالگیم جواب میدم
:|
Behnam MUN:
۵ دی ۹۶، ۱۰:۳۵

ده سال دیگه خیلی اتفاقا دیگه افتاده ولی در مورد بچه احتمالا بابای دوتا بچه شدم، چه بهتر که دختر هم باشن :))) ... شما احتمالا موهای سفیدتون بیشتر شدن دیگه بخواین بلند شین چن نفر باید دستتون رو بگیرن و هر شبم باید دندون مصنوعی تون رو دربیارین خخخ


کلا دختر بهتره!

:|:|:|:|:|:|
نمیدونم چی باید بگم
ولی یه چش پزشکی برو.10سال دیگه 33سالمه نه 83سال
ریاضیتم یه ذره تقویت کنی بد نیست
|:
عارفه ...:
۵ دی ۹۶، ۱۰:۳۶

اشکمودراوردی مریم...

من مطمئنم چیزهای قشنگتری میشنوی،می بینی وتجربه میکنی
بعدشم توغلط میکنی ازدواج نکنی من میخوام خاله شم.
مریم گلب💚


منم مطمعنم عارفه
واه
خب فاطمه رو عروس کن!
عارفه ماچ
:دی
عارفه ...:
۵ دی ۹۶، ۱۱:۳۸

دوس دارم توعروس شی!

دلم میخواد


منم دوس دارم
:|
بهارنارنج :):
۵ دی ۹۶، ۱۲:۰۰

چقددددددر سوال:|


:)))
تازه نصفشو نیوردم
گذاشتم برای اینستاگرامم
10ساله، شوخی که نیست!
:)
واران ...:
۵ دی ۹۶، ۱۲:۱۲

عزیزمممممم ^__^

هنرمندی از خودته :)
من هنرم کو عامو؟؛)
لطف داری مرسی :)


اتفاقا دیروز تو گروه دوستانه مون 
داشتن با خواهرم هنرهای دوستان رو  میشمردند رسیدن به من دوستم چون هیچ هنری از من ندیده :|
اصلا یکی دو بار اومده خونمون :|
اومد گفت من تنها هنرم پذیرایی از مهمون است :|:)
من :|
خواهرم 👏👌
بازم من : مرسی خواهری :|
گفتم اصلا من بی هنرم شما هنرمند :|
نتیجه اینکه من بی هنر، هنرم  کجا بود مریم ؟




+
یعنی از صبح دارم دنبال تاریخ دقیق تولدت میگردم فعلا به هیج جا نرسیدم :|:)
ولی میرسم ایشالا :))

ایشالا عمرت با برکت و زیبا رقم بخوره الهی 🙏
بعدا میام بقیه موارد رو ذکر میکنم 
فعلا :)


:))
هستی دیگه
همون مهمون داری خودش یه هنره دیگه!
دیدن هنرای تو چشم بصیرت میخواد
:دی
تلاشت قابل تحسینه
:)
نیــ روانا:
۵ دی ۹۶، ۱۲:۴۳


عجب پست باحاااالی

میدونی مریم آدم وقتی ۲۰ ساللش میشه ی حس بزرگ شدن عجیبی داره
واقعیتم همینه که دیگه اونقدرام تینیجر نیستی(البته من هنوزم تینیجرما) :دی
خوی خیلی فرق هست بین ۱۲-۱۳ سالگی با ۲۰ سالگی
من ۲۳-۲۴ سالگی فکر میکردم یاااا خدا وقتی اونجوری وارد ۲۰ سالگی شدم لابد ۳۰ سالم که بشه احساس پیری دارم
ولی خو اینطور نیس؛ چون خیلی پختگی و تجربه بیشتری حاصل نمیشه
جز حس ناب مادر شدن
که اونقدر شیرینه که فقط انرژی میده هر چقدم که در حال تعویض پوشک و تمیز کردن مماغ بچه باشی:)))
برای من که ۳۰ سالگی خوب بوده
امیدوارم بحران ۴۰ سالگی نداشته باشم :دی
وااای مریم ماشینموووون
خبری نشده که :/


اوهوم
ینی تو میگی من الان تینیجر نیستم؟؟؟
ینی غیرمستقیم داری به من میگی دارم پیر میشم کمکم؟؟
من میترسم از شدت پختگی بسوزم
:|
من همین الان دچار بحران 23سالگی شدم!
ایشاالله به سلامتی برسه/از طرف من یه بوق بزن باهاش
:دی
آقای سر به هوا(o_0):
۵ دی ۹۶، ۱۳:۰۲

باباتو دوس دارم!!!


دست کم از متن متوجه میشم که دور و اطرافت ماجرا زیاده برعکس من که سوت و کوره!
قدربدون!


بابامم تورو دوس داره
:|
دورو اطرافی پر از جیغ بچه و داد و بیدادو و گیرای الکی و خلاصه اینجور چیزا برات ارزو میکنم که توهم قدر بدونی
|:
جناب دچار:
۵ دی ۹۶، ۱۳:۳۳

یعنی منم فک کنم اون کاری که بابای تو انجام میده رو انجام بدم درمورد دخترم :)


در اون صورت بابای مهربونی از دید دخترت خواهی بود
و از دید خانومت پدر بدخواه
:|
جناب دچار:
۵ دی ۹۶، ۱۳:۳۷

الانم همینجوری ام :)


از دید دخترت یا خانومت؟
:|
هلما ...:
۵ دی ۹۶، ۱۳:۵۹

ثبت احوال به اسم "آرتور" شناسنامه نداد اسمش شد "آرتا". راستش نه من هیچ وقت منتظر اون نبودم نیستم یعنی حسم نسبت بهش خنثی است، من زود با بچه ها دوست میشم و میتونم دوستشون داشته باشم آرتا رو هم دوست دارم ولی عاشقش نیستم، همچنان ترجیحم به محمدامین هستش ولی خب اونم مشکل شرعی داره عمه اشم :|

دختر تو چرا تو روزایی که من اینقدر درگیر زمانم میری فاز گذشته و حال و آینده، خوبه ها تو یه لحظه از کرام ریلکسم، لحظه ای بعد کمی آشفته و حتی لحظاتی غرق در شادی :)

خدا دچار رو آفریده تا پدر یه دختر شیطون و غرغرو باشه :)


دیدی؟دیدی؟دیدی؟
گفتم امکان نداره بتونن بذارن ارتور
:|
میخوای یه محمد امین دیگه برات پیداکنم که عمش نباشی؟
علیرضا امیدیان نسب:
۵ دی ۹۶، ۱۴:۱۷

من ده ساله دیگه که نه ده ساله دیگشم زندم:)


:|
افرین
ادامه بده
:دی
فرشته ...:
۵ دی ۹۶، ۱۴:۳۱

عزیزم! اره مطمئنم اگه باشم هنوزم مینویسم، شایدم بنویسم واقعا رفتیم و با هم اسپرسو خوردیم اونم شیرین:))

امیدوارم ده ساله دیگه اونقدر خوشحال باشی که بگی شکر که به همه‌ی ارزوهام رسیدم(نه ۵۰%)، بگی خدا رو شکر که رسیدم نوک قله‌ی رویاهام:)


اره بابا.تلخ چیه
هشتگ عوق
:|
ممنون فرشته 
:)

حامد سپهر:
۵ دی ۹۶، ۱۴:۳۴

ده سال دیگه اتفاق خاصی قرار نیست بیوفته چون همه ی اتفاقها افتاده و زندگی رو یه روال ثابت قرار گرفته و تو یا هر کدوممون به این شرایط جدید عادت کردیم


اوهوم
ولی امیدورام اتفاقای خاص خوب زیادی بیوفته که اونموقع برامون عادی شدن
دیوانه ...:
۵ دی ۹۶، ۱۵:۳۴

باقر کجااااییی


کجایی باقر؟
تو بی من کجای؟
من بیتو کجایم؟
:/
پشمآلِ پشمآلو:
۵ دی ۹۶، ۱۷:۵۷

باز خوبه تو فک نکردنو گذاشتی کنار داری فک میکنی به آیندت .. من هنوز الابختکی دارم میرم جلو:دی 

من امیدوارم اونموقع همچنان در حال ادامه دادن نکته های مثبتم باشم


این الابختکی که میگی خیلی روش خوبیه
از هفت دنیا اسوده ای
:)
yasna sadat:
۵ دی ۹۶، ۱۸:۲۲

پنج سال پیش تو یه دفتر نوشته بودم یعنی من پنج سال دیگه کجام چیکار میکنم و نگران آینده بودما از این صوبتا

الان که پنج سال بعد اون روزاس  دیدم جز بزرگ شدن سن! و یکم درس خوندن  دانشگاهی به جای خاصی نرسیدمو همونجام:|

خدا ده سال دیگه رو بخیر کنه:))

اووووم فک نکنم دیگه بیانی باشم اونوقت


:))
منم
آلاء ...:
۵ دی ۹۶، ۲۰:۳۵

نمیشناسمتون

تولدتون مبارک
ده سال آینده امیدوارم منجی بشر بیاد و هممون و نجات بده 
دلم میخواد ده سال دیگه اما زمان ظهور کرده باشه فقط همین
شاید زودتر


ممنونم
انشاالله
هویجوری:):
۶ دی ۹۶، ۰۰:۳۶

اولش میخواستم بگم میمون خودتی:))

خب من واقعا دلم نمیاد شماهارو ول کنم به امون خدا..منی که اینقدر راحت دل میکنم،الان نمیتونم مثل آدم بکنم برم:/
نمیدونم چرا احساس میکنم یه روزی قراره شماهارو ببینم:)


:))
چه جالب منم همین فکرو میکنم

اسمان ***:
۶ دی ۹۶، ۰۰:۴۵

10 سال دیگه واقعا بنظرت من چی کارکردم با این زندگی://
دم بابات گرم ..مرد واقعی خودشونن:)))


خیلی کارای بزرگ
قطعا اینقد سردرگم نیستی
میدونی با زندگیت داری چیکار میکنی
جناب دچار:
۶ دی ۹۶، ۰۸:۴۲

جفتشون :)
+ میگم شما که همش توی آینده سیر میکنی میشه درمورد 10 سال بعد ماهم یکم تمرکز کنی ببینی چی میبینی توی ناصیه مون؟


:|
بذار یه تمرکز کنم خبرت میدم
جناب دچار:
۶ دی ۹۶، ۰۹:۴۰

چیزی می بینی؟ :))


کف دستتو ببینم

جناب دچار:
۶ دی ۹۶، ۰۹:۵۳

ببین :)


 مبهمه
انگار مه گرفته همه جارو
:|
تنهاچیزی میبینم یه چیپس زیر صندلی ماشینه
میخوای طعمشو واست در بیارم؟
جناب دچار:
۶ دی ۹۶، ۰۹:۵۶

نه برو توی خط های بعدی کف دستم تمرکز کن :)


6تا بچه 
و 2تا زن هم میبینم
:|
دیگه میخوای ادامه ندم؟
جناب دچار:
۶ دی ۹۶، ۱۰:۱۵

اینو ادامه نده
برو خط بعد


:/
دقیق بگو چی میخوای ببینم همونو بهت بگم
جناب دچار:
۶ دی ۹۶، ۱۰:۱۷

خخخخخ :)
نح هر چی هست ببین


اینده ای مثل گذشتت نداری
اما هروقت به گذشتت فکر میکنی لبخند میزنی
:|
بیشتر از این از دستم برنمیاد
شد 150 ناقابل
|:
جناب دچار:
۶ دی ۹۶، ۱۰:۲۱

پس منم پول نمیدم
خدافظ :/


:|
بترس از ان روزی که به نفرین من دچار شی
جناب دچار:
۶ دی ۹۶، ۱۰:۲۳

نفرین این جور آدما الکیه
مثل دعاهاشون

نمیگیره :)))


:|
ایشالله یه سرما سرمی بخوری تا بفهمی پول مردم خوردن نداره
جناب دچار:
۶ دی ۹۶، ۱۰:۲۸

آخه باید یه چیزی بگی که من خوشم بیاد تا پول بدم!
+ چی بودن اینا!
فکر کنم امروز تمرکزت خوب نبود :)) یه روز دیگه میام


:))
ینی توقع داری دروغ بهت بگم؟
جناب دچار:
۶ دی ۹۶، ۱۰:۵۳

بله دیگه
برو از همکارات یاد بگیر! :/


من ادم صادقیم
از من این توقع نداشته باش
من نون حلال به بچه هام میدم
:))
جناب دچار:
۶ دی ۹۶، ۱۱:۰۵

پس شغلت رو عوض کن :))))


فعلا نون توهمین شغله
:|
واران ...:
۶ دی ۹۶، ۱۱:۱۴

خیلی خوب بود کامنت های جناب دچار و جواب های خودت :)))

آقا رشته ی سخن منو ازم گرفتین :)))

کلی خندیدم :))
ممنونم از هر دوی شما :))


:))
عصن مااینجاییم که تورو بخندونیم
واران ...:
۶ دی ۹۶، ۱۱:۳۹

عجب :))

عجب :)))))



:))
Aramam .F:
۶ دی ۹۶، ۲۰:۲۶

من هنوزم منتظرم ستارت طلایی شه مریمی

خیلییییی شخصیت باحال و جذابی داری مث خاطراتت:)خوشبحال دوستای واقعیت...


:))
عزیزمی
فکرنکنم زیاد خوشبحالشون باشه

ستاره جان :
۷ دی ۹۶، ۱۵:۲۵

ده!!! سال ِ آینده :/ 

خییییلی زیاده 
اگه هنوز بتونم یه جورایی به خودم بقبولونم که مثلا جوونم 
ده سال دیگه یه زن میانسالم 
و تو در بحران سی سالگی خواهی بود 
پس الان خوش باش دختر :) 


:|
این بحران که میگن از بحران 23سالگی بدتره؟

هلما ...:
۷ دی ۹۶، ۲۱:۰۳

آره میخوام ^_^


:|
برو خجالت بکش
من هم سن توبودم چه می فهمیدم محمد امین اصلا دختره یا پسر
بروو عامو
:دی

ستاره جان :
۹ دی ۹۶، ۱۹:۲۴

هام که بدتره

23 سالگی که بحران نداره :|


من الان تو بحرانم
:|
ستاره جان :
۱۰ دی ۹۶، ۰۸:۱۶

مال سنت نیس


مال بلاتکلیفیمه؟
ستاره جان :
۱۰ دی ۹۶، ۱۰:۰۱

چرا بلاتکلیفی؟ 


چون نمیدونم قراره با زندگیم چیکارکنم
ستاره جان :
۱۰ دی ۹۶، ۱۰:۱۱

یعنی خیییییییییییییییلی زوده برا این حرفا 

بذار درسی نداشته باشی اگه شوهر هم نکردی بعد :|


الان درس ندارم
شوهر هم ندارم
:|
ولله
حالا ربطی به درس و شوهر نداره
نمیدونم ازخودم چی میخوام
ستاره جان :
۱۰ دی ۹۶، ۱۰:۳۶

نظری ندارم که ربطی داره یا نداره 

می دونم که بیکار نباشی از این چیزا برات پیش نمیاد


من شاغلم
ستاره جان :
۱۰ دی ۹۶، ۱۰:۵۰

منم هستم 

ربطی نداره 
شاغل بودن بازم زمان آزاد داره 
تفریحات و ورزش و هنر و اینا هم داری؟


حق با توعه
میدونی یه مدت نه کلاسی رفتم و نه نقاشی کشیدم
فکرکنم واسه همینه
عصرا و شبا همش بیکارم
ستاره جان :
۱۰ دی ۹۶، ۱۰:۵۰

از الان اینجوری باشی بعد چی میشی :/


ایشااله بعد خوبم
:|
ستاره جان :
۱۰ دی ۹۶، ۱۲:۱۳

ای ول! نقاشی بلدی :) شکلک پروانه ای + شکلک حسرت! من بلد نیستم ولی آی کیف میده با رنگ سرو کار داشتن :)


اوهوم
به قولا اینایی که خیلی حرفه ای بلدن یه خط خطی میکنم
:دی
عارفه ...:
۱۲ دی ۹۶، ۲۲:۲۰

چراده سال آینده نباشی؟

مگه میذارم؟!
بعدشم یعنی قراره تاده سال دیگه ازدواج نکنی؟!
من دیگه نمیپیچونم بریم آیس پک بخوریم!
میام دنبالت بریم پیتزابخوریم آخه!اون موفع زشته دیگه!
بله همیشه خوشگل ترین مریمی واسه من!تاابد.
یعنی مریم!ده سال دیگه کجای این جهانم؟
منویادت نره خوب!


نه دیگه فکرکنم تاااون موقع مامانم گذاشته باشه 
ایالت کالیفرنیا
:|

عارفه ...:
۱۲ دی ۹۶، ۲۲:۳۳

میگم مریم نظربرترروهم انتخاب کن!

خوش به حال من که تورودارم دختر!


قربونت برم دختر
:)

عارفه ...:
۱۳ دی ۹۶، ۱۰:۲۰

حالابرای چی کالیفرنیا؟

من میخوام برم ژاپن یاکره جنوبی


اونجا باید بری سوسک بخوری بدبخ
:|
عارفه ...:
۱۳ دی ۹۶، ۱۰:۲۲

ولی دیگه به مرگ باوقایع طبیعی نمی میرم لااقل

یکعالمه هم مردم بافرهنگی داره
اینجااگه ازآشوب واعتراض نمیریم،اززلزله به طوربالقوه مردیم


سلام منو به کیم تان برسون
:|
عارفه ...:
۱۳ دی ۹۶، ۱۰:۳۲

حتما

حتما


ممنون
روه ماهشم ببوس
کتی:
۲۶ ارديبهشت ۰۰، ۲۳:۰۱

جالبه موضوع وبلاگتو گوگل کردمو اینا اومد ... چرا بلاتکلیفی؟ چرا نتونی یه اینده ای رو واسه خودت متصور بشی؟ راستی الان کجایی؟ خیلی دلم میخواست بعد ۴ سال بیای تو وبلاگت و از چهار سال گذشته بنویسی. راستشو بخوای من اکانت اینستامو دیلیت اکانت موقت زدم برای ده سال بعد برم چکش کنم ببینم همکلاسیام به کجا رسیدن ... الان یکسالو نیمه نرفتم سر بزنم بهش. امیدوارم بتونم بعد ده سال کنار بیام با حجم اندوهی که بهم وارد میشه از باز کردن اون اکانت. شایدم نتونستم تحمل کنمو دیلیت اکانت دائم زدم قبل از باز کردنش.


الان روی فرش نماز محل کارم در طبقه‌ی سوم یه برج نشستم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">