لایف ایز بیوتیفول!

دبیرستان که بودم اگه یادم میرفت شامپومو از حموم خارج کنم میدونستم فاتحش‌خوندست(شامپو بچه میزنم چون چشو نمیسوزونه)
یا هیچ تضمینی وجود نداشت که مثلا بستنی و اون تیکه کیک و پیتزایی که الان تو یخچاله یک ساعت دیگه هم باشه ، مجبور بودی در کمال ترکیدگی ببلعیش که حسرتش رو دلت نمونه
و محکوم بودی که با بقیه سردت شه با بقیه گرمت و با بقیه گرسنه
حتی گاهی اوقات باید آخرای شب تو صف دسشویی وایمیستادی
اما الان چی؟علاوه بر اینکه نباید نگران شامپو بچت باشی در روز میتونی تا ۶ وعده غذا هم بخوری و به هیشکی توضیح ندی(خوشمزه هایی که میخواین کامنت بذارین "پس بگو چرا گامبویی" باید بگم بله دقیقا به همین خاطر :/)
کنترل تلویزیون دست خودته!
بستنی تو یخچال همیشه منتظر توعه
کیک تو یخچال هم ماله توعه حق توعه
مگه اینکه جن خونه نصف شب گرسنش شه
حتی اون نوشیدنی های گازدار و خوراکی های شورِ ته کمد هم حق توعن،ازاین چیزا زیاد بخورین نکه برای سلامتیتون مفید باشن فقط برای اینکه خوشمزن!
و فقطُ فقط یه مشکل داره تنهایی زندگی کردن که بعد عملم به شدت برام مسئله ساز شده واذیتم میکنه وحتی باعث شده بیش از پیش نیاز یه مرد رو کنار خودم حس کنم
چون هرچی‌زور میزنم نمیشه
نمیتونم سر قوطی رنگامو باز کنم
گفتم بگم که اگه دیدین مریم با یه اقا داره تو خیابون راه میره بدونین دلیلش چی بوده
ذهن مریضتم یه دکتر ببر

بهارنارنج :):
۱۸ شهریور ۹۷، ۲۳:۴۴

من هنوز حسرت تک تک اون قاچ پیتزاهاسی که داداشم بلعید رو دلمه


ببلع تا بلعیده نشدن
:))
ابن یه حکمه
حامد سپهر:
۱۹ شهریور ۹۷، ۰۰:۱۶

سلامتی همه گامبوها:))
وقتی انبردست هست شوهر چرا:))


دقیقا منظورم از خوشمزه ها یکیش تو بودی
:دی
تمام روشارو رفتم
دهنه ی انبردست اندازه سر قوطی ها نیست
لیمو جیم :
۱۹ شهریور ۹۷، ۰۰:۳۷

یه قوطی رنگ ارزششو نداره بیخیال :))


:)))
میگیرمش روی بخار آب حل میشه
برگ سبز:
۱۹ شهریور ۹۷، ۰۱:۱۸

چه جالب
شبها و تنهایی و مسئله امنیت رو چجوری حل کردی؟


روزای اول سختم بود
تمام چراغای خونه رو روشن میذاشتم
و در اتاقمو قفل میکردم و خودمو با مفاهیم معنوی دلداری میدادم
کم کم خوب شدم تا حدی که حتی در ورودی رو قفل نمیکنم
دیوانه ...:
۱۹ شهریور ۹۷، ۰۱:۲۱

یه سوال اونجا کجاس که اینقد راحاته


یه تیکه از بهشت :دی
علیــ ـرضا:
۱۹ شهریور ۹۷، ۰۷:۰۹

:/
مریم !


بله 
علیرضا!
:دی
آقای مُرَّدَد:
۱۹ شهریور ۹۷، ۰۸:۳۶

مریم جان بذار یه چیزی رو برات باز کنم از درِ قوطی رنگها با ارزش تر.
وقتی دیدی یه نفر به یه نفر گفت تو یه آشغالِ کثافتی، بدون خودش هم آشغال کثافته. چون فقط یه آشغالِ کثافت میتونه یه آشغالِ کثافته دیگه رو بشناسه. چون اون آشغالِ کثافته که تمام خصوصیاته یه آشغالِ کثافتِ دیگه رو شناخته و میتونه تا از راه دور ببیندش، بشناسدش.
و به همین شکل وقتی یکی به یکی میگه عوضی یا پوفیوز یا کـَلّاش یا ....مریض
اینها مقدمه ای بر این بود که بگم: خودت ذهن مریضتو به دکتر ببر. :))
چون اگر هم کسی ذهنش مریض نباشه و فکر بد به سرش نزنه و فکر کنه تو واقعا مشکلت و دغدغه ت درِ قوطیه، با این یه جمله ت: ذهن مریضتم به دکتر ببر، اگه شده هزار بار دیگه میخونه تا متوجه ی نکته ی مطلبت بشه. حالا توی آشغالِ کثافت واسه همین فهمیدی منِ آشغالِ کثافتی که دارم مطالبتو میخونم، آشغال کثافتم :D خوردی؟ هسته شُ تف کن.


:دی
باید بگم هیچوقت تا این اندازه قانع نشده بودم
:/
من اینطوری نبودم ها
دوست ناباب تاثیر خودشو گذاشته
اینا همش نقشه ی آمریکاست
:|
برگ سبز:
۱۹ شهریور ۹۷، ۱۱:۱۱

وای کامنت آقای مردد! 😃😃😃


:))))
اخه این بشر چقد احساس خوشمزگی میکنه
دلی دینگ:
۱۹ شهریور ۹۷، ۱۱:۲۰

میتونی سر قوطی رنگآتو نبندی:/
یه نایلون بکش روش،این نایلکسا هم خیلی خوبن کش میان:)
مماغت خوبه؟


خشک میشه عامو
این همه پولشو دادم
میخوام از این سس خوریایی که تو ساندویچی ها هست بخرم رنگامو بریزم توش
:))
مرتضا دِ:
۱۹ شهریور ۹۷، ۱۶:۳۷

فقط یه چیزی
همش درمورد محیط خونه و نیاز جدیدت حرف زدی
بعد تهش گفتی توی خیابون با یه نفر؟!

نفهمیدم اینو :)


یه دکتر خوب‌میشناسم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">