۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گیلاس» ثبت شده است

سوسک مرده!

داریم اشکانی میبینیم

بابام میگه چقددددد زشته

مامانم میگه عوضش جذابه!

_یه جور خوشگلی زشته،و بعد همینجور که وا رفتم تو مبل موهامو پرت میکنم پشت سرم 

بابام یه هلو پرت میکنه طرفم و میگه خلیی قشنگه(منظور همون شیرینه)

یه نگا بهش میکنم،هلو رو میگم بعد پیش خودم فکر میکنم چرا میوه هایی مثل هلو و انبه و گیلاس نباید میوه های بهشتی باشن؟

به بهشت نمیروم اگر انبه در انجا نباشد!!

سادات میاد طرفم میگه خاله میای پایین بخوابیم؟

دوست ندارم اون حالت دلنشینو از دست بدم ولی با شناختی ازش دارم قبول میکنم

دراز میکشیم جلوی تلویزیون

یه وری میشه سمت چپ دستشو میندازه گردنم

میگم نکن خاله

میگه دوس دارم

:|

منم یه وری میشم سمت راست

چشاش بستست

زل میزنم بهش

چشاشو باز میکنه میگه بخواب بعد چشاشو میبنده

میگم دوس ندارم

:|

میگه از وقت خوابت گذشته

:|

چشاشو باز میکنه و خیلی کمرنگ میگه بخواب

هیچی نمیگم

بهم میگه خاله،دوست دارم قد یه سوسک مرده!چشاش بستست

خندم میگیره

زیر لب میگم پدر....

 تکون نمیخورم تا خواب بره

به هزار زحمت از زیر دستش میام بیرون که بیدار نشه

بچشو میذارم زیر دستش

و میشینم رو به روش

به این فکر میکنم چقد زود بزرگ شد

اردیبهشت93 بود که خاله شدم(توجه میکنین متعلقات سال93 چقد زیادن)

تو این سه سال سادات کلی کار یاد گرفته

نشستن،راه رفتن،غذاخوردن،دشوییی رفتن،پوشیدن پاپوشاش،در اوردنشون،حرف زدن و...و...و....

ولی من چی؟؟

تو این سه سال چی یاد گرفتم؟؟

"هاجر رزم پا"




دوست دارم یه خرده                   قد یه سوسک مرده

سرت کلاه گذاشتم                     سوسک هنوز نمرده

:))

همیشه اینو براش میخونم