چگونه وقتی سرماخورده ایم و زشت شده ایم برویم عروسی اما خوب بنظر برسیم؟


امشب عقد زهرست
سه تا جوش روی صورتم زده(البته خداروشکر ،گوش شیطون کر از دیروز خیلی بهتر شدن و مراحل اخریه محو شدنشونو میگذرونن)
ابروهام اشفتست، 
لباسم اتو نداره و حموم هم نرفتم!
تا ساعت یک هم سرکارم
سرماخوردم
چشام قرمزه
بدن دردم
و
هنوز تصمیم نگرفتم اونی رو که نمیدونم اسمشو چی بذارم ،بذارم کنار و لاک بزنم!
خب من هنوز عمیقا باورم نشده زهره دیگه مجرد نیست
و قراره از امشب اقا بالا سر داشته باشه
همین الان از ارایشگاه به من پیام میده(که اگه تنهایی خواهرتو بیار)
منم میدونم داره الکی میگه و اصلا دلش نمیخواد مهمون اضافه داشته باشه
ولی خب بااین حال سعی میکنم خواهرمو راضی کنم که باهام بیاد
خیلی وحشتناکه تو یه مراسم که هیشکی واست اشنانیست تنها باشی(خب من کل ایل زهره رو میشناسم واوناهم منو اما مثلا منکه نمیتونم برم با دختردایی طولانیه افاده ای زهره سر یه میز بشینم یا به چرت و پرتای اون یکی دختر داییش گوش بدم!)
دوس دارم تا قبل از اینکه زن مردم شه بهش فحش بدم
اینقد هم بیشعوره که هیچکدوم از دوستای مشترکمونو دعوت نکرده
و این درحالیه که 5تااااااااااا از دوستای کج دانشگاشو دعوت کرده!
دقیقا با تیپی که من میرم عقدش اونا میان دانشگاه
:|
اینکه زود با کسی رفیق نمیشم و عادت به چسبوندن خودمم ندارم باعث میشه 
مثل چی تنها یه گوشه بشینم
البته شام عروسی همه چیو قابل تحمل تر میکنه!
اما خب من دوس داشتم شیما یا هانیه  میبودن و باهم کولی بازی درمیوردیم و همش مث این دخترای جلف میخندیدیم!
اما الان باید مث یه دختر عاقل و سنگین برم بشینم یه گوشه و یه لبخند ریز و محو رو لبام باشه!
بچه ها قبول کنین من اگه تنها برم اونجا یه حس غربت میگیرتم و خود به خود نمیتونم شادی مو نشون بدم بعد همه میگن این دختره چرا تو خودشه!!!! 
منم که مستعد تو خودم رفتنم! و به قول عارفه همیشه یه غم تو چشام موج میزنه!
عارفه فکرکن رفتی عروسی بیتا اما هیشکدوم از دوستات نبودن،چه حالی داشتی؟
من واقعا دوس دارم شب عقد دوستم وقتی همه به چشم صمیمیترین دوست عروس بهم نگا میکنن ادم خوشحالی بنظر برسم!
اینکه من بیشتر روزای هفته رو تنهام و کلا با تنهایی مشکلی ندارم خیلی فرف میکنه تا اینکه تو یه جمع (اونم همچین جمعی)تنها باشمو بقیه دوستاش باهم بگنو بخندن!من هنوز حس مالکیت روی زهره دارم واصلا دوس ندارم اون 5تادوستش خودشونو صمیمیترین دوستاش بدونن و کارایی رو که قراره من انجام بدن اونا انجام بدن!
اصلا دوس ندارم امشب تو حال خودم باشم!
نمیدونم چه جوری باید حسمو بهتون بگم
از جمع های ناآشنا بدم میاد!

تیترو امروز صبح تو گوگل سرچ کردم که درجوابم 19روش دعا کردن رو بهم معرفی کرد :/
گوگلم گوگلای قدیم
میدونین به قول عارفه لازم بود امروز غر بزنم!


همین الان قسم میخورم که برای عقدم تنهای تنها دعوتش کنم تا حس الان منو بفهمه
البته ممکن هم هست کلا دعوتش نکردم
:/

پ.ن: ازهمه کسایی که میخوان کامنت بذارن بعدی خودت ایشاالله یه تشکر ویژه میکنم و درادامش خواهش میکنم به جای همچین دعایی یه ذره دلداری بدین
یا راه کاربدین
:|
باشه؟


فرشته ...:
۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۰۱

و آنگاه که خداوند وسایل ارایشی را افرید:))

چشمت هم که قرمزه بگو کرم پودر رفته توش:)) حموم هم بکن و لباس هات رو اتو کن دیگه( # تنبل:D )
دوتا قرص سرماخوردگی هم‌ بخور و اون دعایی که تو گوگل اومده بالا رو هر چندتاش رو که میتونی با صدای بلند بخون:))


:))
میدونی فرشته 
من همونم که ارایش نکنه سنگین تره
خستم ،خسته...
:دی
عالی بود اون قسمت اخر
آقای سر به هوا(o_0):
۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۰۴

پست هات جدا خیلی صادقانه هستش:)))))))))))


ببین از این نقاب های عربی بزن برو که جوش مشخص نشه
کلا لباس عربی بپوش:)


بلاخره ازهمچون پدر صادقی یه همچین دختر صادقی هم درمیاد!
:دی
نگران جوشا نباش دارن محو میشن
:|
جملت ایهام داره
جناب دچار:
۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۱۱

http://manamman.blog.ir/139?/10/14/maryamarosshod


:))))
این همه انرژی سوزوندم و غر زدم 
اخرش رفتی اینو دیدی
جناب دچار:
۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۱۷

نه اینو بخاطر توجه به خط آخر و التماس دعای شما پیدا کردم:)


:/
دقتت قابل تحسینه
محمد بحری:
۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۱۹

ایشالا بعدی خودت


تو همونی که میخوای بگی خیلی بامزه ای
:/
جناب دچار:
۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۱۹

به تو رفتم :)


قاعدتا به من نمیتونی رفته باشی!
واران ...:
۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۱۹

یعنی با خانواده محترمت دعوت نشدی ؟^__^

من جات بودم دست عارفه رو میگرفتم میبردم عروسی :))
باور کن راست میگم :)
به زهره هم میگفتم یا خواهرم رو میارم یا عارفه یا هیچ کدوممون نمیایم .
من تنها جایی نمیرم :|:))


من که همیشه به دوستام گفتم و میگم‌ اگر قراره عروس بشن جشن عروسیشون اگر خواهرمو دعوت کردین که میام اگر نه شرمنده من نمیام :)))
اونا همیشه نه تنها خواهرم رو بلکه خانواده مو دعوت میکنن حتی احترام میذارن بابامم دعوت میکنند :))


نه خونواده محترم اگه دعوت شده بودن هم نمیومدن!
شخصا منو دعوت کرد فقط!
:))
اتفاقا عارفه همین الان زنگ زد گفت شاید بیاد
چقد جالب!
اونا دیگه خیلی باحالن!
البته توجه بنمو که این جشن عقده نه عروسیش!

ینی تنها نرم؟
آقای سر به هوا(o_0):
۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۲۰

ابراهیم کیه؟


ابراهیم سبزی فروش محله میگی؟
اقا این سبزی هاش همه داغونههه نخریددد


:|
نه اون یکی اقا ابراهیم
همون که انواع کرم درختی و خاکی پرورش میده
yasna sadat:
۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۲۴



اصلا نگران نباش جدی..اون عروس خانم خودش خود به خود اون موقعیت گرایش پیدا میکنه به دوستی که بیشتر باهاش صمیمیه و راحت
از رو تجربه میگماااا:) فقط زیادی دور و برش باش!


ینی مث کنه بچسبم بهش؟؟
میدونی از این میترسم که محلم نده
اصلا یادش بره منم هستم
:|(اشک)
واران ...:
۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۲۹

اتفاقا چون جشن عقد مربوط به خانواده دختره توجه نمودم :)) و اینو گفتم :))

بله تنها نرو :))
چه معنی داره تنها بری ؟!
به زهره بگو واران /باران دوستته بهت گفته :
من جشن عقد دوست صمیمی داداشم دعوت شدم فکر کن !! بعد خواهرمم دعوت کرده بودند  که تنها نریم و تنها نباشیم !!
بگو من بدون عارفه اصلا نمیتونم بیام :)))
واقعا تنها نرو اصلا بهت خوش نمیگذره نه تنها بهت خوش نمیگذره و اینکه از دید باقی مهمونا بنظرم خوب نیست (مهمونای خانواده دوماد نه عروس ) 
حتما حتما یا عارفه رو ببر یا یکی با خودت ببر :)


:|
اره تنها خودم افسرده میشم!
خب من همیشه عقدا تنها دعوت شدم همشم تنهارفتم اما دوستام بودن
اینجا دوست هم ندارم
:|
قبلش اینقد بیشعور نبودهااا
از مضرات عروس شدنه!
yasna sadat:
۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۳۱

نه بابا اصلا اینطور نیس!!!
نگران نباش:)
اصلا اون خودش هی میگه بیا پشم هر موقع تنها بود حالا میبینی:)


:)
ممنون از دلداریت یسنا
امیدوارم همینطوری باشه!
اگ همینطوری بود شنبه میام ماچت میکنم
اسمان ***:
۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۳۹

اشک مصنوعی قرمزی چشم کم میکنه برای صورتم یه خیار یا دوش ولرم  اوکی میشه
من همیشه تولد دوستام سرماخوردم قیافه داغونی پیدامیکنم که نگو ونپرس ..کمی این روش ها جواب میده😐


:|
خستم اسمان
ازاین سوسول بازیای ماسک گذاشتن هم خوشم نمیاد.ته ماسک گذاشتن من زمانیه که دارم سالاد شیرازی درست میکنم 
 پوست خیارو میذارم روصورتم
اون تهشم میچسبونم به پیشونیم 
و سعی میکنم کلمو تکون ندم تا نیوفتن
بعدم وقتی گوچه رو خرد کردم اب گوجه که داره از دستم میچکه میزنم به صورتم
همین
ولی دوش بنظرم چیز خوبی باشه
ممنون


واران ...:
۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۴۱

دقیقا بهش بگو چون اینجا دوستی نداشتم و ندارم بجز خودت که عروس شدی و الان کنار دومادی :دی 

من یا با عارفه میام یا اصلا نمیام :|:))
بگو چه دوستی هستی که بفکر تنهایی من نبودی تو ؟:))
بگو درکت میکنم که سرت شلوغ بوده بخاطر همین به این مورد فکر نکردی :))
ببین عقد کنون دختر عموم بود دوست مشترکمون دعوت بود .
دختر عموم میگفت اگر تو دوست مشترک دوستم نبودی قطعا و بی برو برگرد دختر خاله شو دعوت میکردم (دوستم خواهر نداره مادرش هم  اون ایام مسافرت بود )
یعنی فکر اینجاش رو کرده بود.
اینکه دوستش تنها نباشه.
پس احتمالا زهره دوستت بخاطر مشغولیات این ایام اینمورد رو فراموش کرده تو با شیرین زبونی و شوخی بهش زنگ بزن الان و بگو من با عارفه میام  که در غیاب تو که الان در کنار دوماد هستی تنها نباشم :دی 
یا هر چی که خودت دوست داری یا بگو عارفه خیلی رقص بلده و تو(مریم) رو به وجد میاره اگر باشه با هم دو تایی میتونیم برای مراسمت برقصیم :)))



5دیقیه پیش بهش پیام دادم با عارفه میام،خیلی هم جدی بهش گفتم 
:|
اره ،میخوای نرم عقدش حالشو بگیرم؟؟
|:
تو یه درصد فکرکن منو عارفه رقص بلد باشیمو برقصیمم
:))))))
عارفه ...:
۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۴۵

میگم مریم!

بیامنوباخودت ببر:)))
بعدشم نگران قیافت نباش 
توهمینجوری ده هیچ ازبقیه جلوتری قشنگ!
ببینم میتونم مخ مامان باباموبزنم وبتونم نرم ولیمه نوه ی سوم عمه ی بزرگ عمم که خیلی هم دوستش دارم یانه!


تو الان میگی اما نمیای
:|
هابابا
حالا باز عمه وسطیه بود یه چیزی
عمه اولیه اخه؟؟

بهارنارنج :):
۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۴۶

مریم حرص نخور جوشات بدتر میشن:|


:))
اینو خوب اومدی
___ سلوچ:
۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۴۶

دیگه بزرگترین دلداری رو خودت دادی با اون مراسم عقدت :))


:))
بیشتر بوی انتقام میداد تا دلداری

دیوانه ...:
۱۴ دی ۹۶، ۱۲:۱۱

فقط اونجایی که گفتی با تیپی که من میرم عقد اونا میرن دانشگاه رو کاملا درک کردم :|

واقعا یه عروسی و عقد کنون اینقد حص خوری داشت ?!
رفیقم داداشش تالار دعوت کرده بود رفتیم پارچ آبمیوه رو میکشیدیم سرمون همه با انگشت نشون میدادن :|
بیخیال درس میشه


:|
هرعقدی نیست که،عقد رفیقمه
:)))))))
خب دقیقا منم یکو میخوام که باهاش پارچ ابمیوه سر بکشیم

واران ...:
۱۴ دی ۹۶، ۱۲:۱۷

اینه مریم 😊👏👏

محکم و استوار باش دختر :)))
آفرین 🤗

+
@عارفه جان 
هوای این مریم  ما رو بیشتر از این  داشته باش خداوکیلی ؛)
باهاش هم برو مراسم عقدکنون  که ایشالا به هردوتون خوش میگذره :))
ایشالا عروسی عارفه جان :)
ایشالا زهره جان هم خوشبخت بشه 🌹


امیدوارم شب خوبی در پیش داشته باشم

ممنونم واران مهربان
:)
عارفه بیا ببین وارن داره چی میگه و به گوش جان بسپار
:)
بامبـو ❧☘☙ :
۱۴ دی ۹۶، ۱۲:۲۸

ماشالا بچه ها همه چی رو گفتن

منم میگم هرجوری شده برو حالا توکل به خدا هم گزینه ی خوبیه :)


:))
خنده بر هردردی دواست هم فکرکنم جواب بده
بامبـو ❧☘☙ :
۱۴ دی ۹۶، ۱۲:۳۲

حتی سکوت جواب ابلهان است هم میتونه گزینه ی روی میز باشه!!!!!!


موش تو سوراخ نمیرفت جارو به دمش میبست چی؟؟
|:
بامبـو ❧☘☙ :
۱۴ دی ۹۶، ۱۲:۳۷

آرررررررره

آفرین
خلاصه گزینه های روی میز زیاده، یه وقت غصه نخوری!!!
D:


:))
نه دیگه خیالم راحت شد

حامد سپهر:
۱۴ دی ۹۶، ۱۵:۱۴

میدونی خرج عروسیا زیاد شده به همین خاطر از هر خانواده یا جمع دوستان یه نفر به نمایندگی دعوت میکنن:)
البته تنها بری باعث میشه تنها و سنگین و رنگین یه گوشه بشینی همونجا چندتا از خانومها ازت واسه پسرشون خواستگاری میکنن اگه زیاد باشین و شلوغ کنید از این خبرا نیست:)))

خوش بگذره بهتون


:))
رفتیمو شلوغ کردیمو هیچ خبری نشد
کاش زودتر کامنتتو دیده بودم
:دی
ام شهرآشوب:
۱۴ دی ۹۶، ۱۵:۳۴

واقعا این جوشا از کجا میفهمن که آدم عروسی دعوته؟؟؟


خیلی سخت نگیر،یه شبه دیگه، برو بد بگذرون!


اخ..هیچوقت فکرنمیکردم خودم به این درد دچار بشم
میگفتم اینا که میگن دقیقا دم عروسی رفتن جوش میزنه ،مغلطه میکنن
تا خودم با چشای خودم دیدم
:|
رفتم،ولی متاسفانه خوش گذروندم
:دی
نیــ روانا:
۱۴ دی ۹۶، ۱۷:۰۶

بابا تو دخترخاله پایه به این باحالی داری دیگه غصه چی رو میخوری؟؟

زهره هم که رفیق صمیمیته و رودرواسی نداری که باهاش
خستگی و بیحالی هم وقتی عارفه کنارت باشه وزهره رو ببینی پر میـــــکشه میره پی کارش
خیییلی خوش بگذره بهتون 


نیروانا اینقددد خوب بود
جات خالی
کلی خوش گذشت
تازه تنها هم رفته بودم فکرکنم بیشتر بهم خوش میگذشت
:دی
علیـ ــر ضــا:
۱۴ دی ۹۶، ۲۰:۲۷

چه کامنتی بگذارم 😕


هرچه مخیواهد دل تنگت بگو
:|
دیوانه ...:
۱۶ دی ۹۶، ۰۱:۴۳

حالا فک کنم رفته باشید و به خیر و خوبی و خوشی تموم شده باشهههه :|


اره
جات خای
کلی خوش گذشت
:دی
دیوانه ...:
۱۶ دی ۹۶، ۰۸:۱۷

مجلس زنونه جای من خالی ?!  -_____-


:))
خب میرفتی قسمت مردونه
:|
خرگوشک :):
۱۶ دی ۹۶، ۱۰:۰۴

کلا معلومه چقدر حس بدی داشتی @_@

ولی امیدوارم خوش گذشته باشه بهت ^_^


اره
عصن یه جوری بود
ولی خیلی خوش گذشت
اون شب دیگه هیچی برام مهم نبود جز دیدن زهره
هویجوری:):
۱۶ دی ۹۶، ۲۳:۵۲

الان تو عقدت نمیخوای شوهرشو دعوت کنی؟؟نمیاد که


نه نظرم تغییر کرد
:دی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">