چگونه وقتی سرماخورده ایم و زشت شده ایم برویم عروسی اما خوب بنظر برسیم؟
مثل چی تنها یه گوشه بشینم
باشه؟
فرشته ...:۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۰۱و آنگاه که خداوند وسایل ارایشی را افرید:))
چشمت هم که قرمزه بگو کرم پودر رفته توش:)) حموم هم بکن و لباس هات رو اتو کن دیگه( # تنبل:D )دوتا قرص سرماخوردگی هم بخور و اون دعایی که تو گوگل اومده بالا رو هر چندتاش رو که میتونی با صدای بلند بخون:))
:))
میدونی فرشتهمن همونم که ارایش نکنه سنگین ترهخستم ،خسته...:دیعالی بود اون قسمت اخر
آقای سر به هوا(o_0):۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۰۴پست هات جدا خیلی صادقانه هستش:)))))))))))
ببین از این نقاب های عربی بزن برو که جوش مشخص نشهکلا لباس عربی بپوش:)
بلاخره ازهمچون پدر صادقی یه همچین دختر صادقی هم درمیاد!:دینگران جوشا نباش دارن محو میشن:|
جملت ایهام داره
جناب دچار:۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۱۱http://manamman.blog.ir/139?/10/14/maryamarosshod
:))))
این همه انرژی سوزوندم و غر زدماخرش رفتی اینو دیدی
جناب دچار:۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۱۷نه اینو بخاطر توجه به خط آخر و التماس دعای شما پیدا کردم:)
:/دقتت قابل تحسینه
محمد بحری:۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۱۹ایشالا بعدی خودت
تو همونی که میخوای بگی خیلی بامزه ای:/
جناب دچار:۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۱۹به تو رفتم :)
قاعدتا به من نمیتونی رفته باشی!
واران ...:۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۱۹یعنی با خانواده محترمت دعوت نشدی ؟^__^
من جات بودم دست عارفه رو میگرفتم میبردم عروسی :))باور کن راست میگم :)به زهره هم میگفتم یا خواهرم رو میارم یا عارفه یا هیچ کدوممون نمیایم .من تنها جایی نمیرم :|:))من که همیشه به دوستام گفتم و میگم اگر قراره عروس بشن جشن عروسیشون اگر خواهرمو دعوت کردین که میام اگر نه شرمنده من نمیام :)))اونا همیشه نه تنها خواهرم رو بلکه خانواده مو دعوت میکنن حتی احترام میذارن بابامم دعوت میکنند :))
نه خونواده محترم اگه دعوت شده بودن هم نمیومدن!شخصا منو دعوت کرد فقط!:))
اتفاقا عارفه همین الان زنگ زد گفت شاید بیادچقد جالب!اونا دیگه خیلی باحالن!البته توجه بنمو که این جشن عقده نه عروسیش!ینی تنها نرم؟
آقای سر به هوا(o_0):۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۲۰ابراهیم کیه؟
ابراهیم سبزی فروش محله میگی؟اقا این سبزی هاش همه داغونههه نخریددد
:|
نه اون یکی اقا ابراهیمهمون که انواع کرم درختی و خاکی پرورش میده
yasna sadat:۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۲۴
اصلا نگران نباش جدی..اون عروس خانم خودش خود به خود اون موقعیت گرایش پیدا میکنه به دوستی که بیشتر باهاش صمیمیه و راحت
از رو تجربه میگماااا:) فقط زیادی دور و برش باش!
ینی مث کنه بچسبم بهش؟؟میدونی از این میترسم که محلم ندهاصلا یادش بره منم هستم:|(اشک)
واران ...:۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۲۹اتفاقا چون جشن عقد مربوط به خانواده دختره توجه نمودم :)) و اینو گفتم :))
بله تنها نرو :))چه معنی داره تنها بری ؟!به زهره بگو واران /باران دوستته بهت گفته :من جشن عقد دوست صمیمی داداشم دعوت شدم فکر کن !! بعد خواهرمم دعوت کرده بودند که تنها نریم و تنها نباشیم !!بگو من بدون عارفه اصلا نمیتونم بیام :)))واقعا تنها نرو اصلا بهت خوش نمیگذره نه تنها بهت خوش نمیگذره و اینکه از دید باقی مهمونا بنظرم خوب نیست (مهمونای خانواده دوماد نه عروس )حتما حتما یا عارفه رو ببر یا یکی با خودت ببر :)
:|
اره تنها خودم افسرده میشم!خب من همیشه عقدا تنها دعوت شدم همشم تنهارفتم اما دوستام بودناینجا دوست هم ندارم:|
قبلش اینقد بیشعور نبودهااااز مضرات عروس شدنه!
yasna sadat:۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۳۱نه بابا اصلا اینطور نیس!!!
نگران نباش:)
اصلا اون خودش هی میگه بیا پشم هر موقع تنها بود حالا میبینی:)
:)
ممنون از دلداریت یسناامیدوارم همینطوری باشه!اگ همینطوری بود شنبه میام ماچت میکنم
اسمان ***:۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۳۹اشک مصنوعی قرمزی چشم کم میکنه برای صورتم یه خیار یا دوش ولرم اوکی میشه
من همیشه تولد دوستام سرماخوردم قیافه داغونی پیدامیکنم که نگو ونپرس ..کمی این روش ها جواب میده😐
:|
خستم اسمانازاین سوسول بازیای ماسک گذاشتن هم خوشم نمیاد.ته ماسک گذاشتن من زمانیه که دارم سالاد شیرازی درست میکنمپوست خیارو میذارم روصورتماون تهشم میچسبونم به پیشونیمو سعی میکنم کلمو تکون ندم تا نیوفتنبعدم وقتی گوچه رو خرد کردم اب گوجه که داره از دستم میچکه میزنم به صورتمهمینولی دوش بنظرم چیز خوبی باشهممنون
واران ...:۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۴۱دقیقا بهش بگو چون اینجا دوستی نداشتم و ندارم بجز خودت که عروس شدی و الان کنار دومادی :دی
من یا با عارفه میام یا اصلا نمیام :|:))بگو چه دوستی هستی که بفکر تنهایی من نبودی تو ؟:))بگو درکت میکنم که سرت شلوغ بوده بخاطر همین به این مورد فکر نکردی :))ببین عقد کنون دختر عموم بود دوست مشترکمون دعوت بود .دختر عموم میگفت اگر تو دوست مشترک دوستم نبودی قطعا و بی برو برگرد دختر خاله شو دعوت میکردم (دوستم خواهر نداره مادرش هم اون ایام مسافرت بود )یعنی فکر اینجاش رو کرده بود.اینکه دوستش تنها نباشه.پس احتمالا زهره دوستت بخاطر مشغولیات این ایام اینمورد رو فراموش کرده تو با شیرین زبونی و شوخی بهش زنگ بزن الان و بگو من با عارفه میام که در غیاب تو که الان در کنار دوماد هستی تنها نباشم :دییا هر چی که خودت دوست داری یا بگو عارفه خیلی رقص بلده و تو(مریم) رو به وجد میاره اگر باشه با هم دو تایی میتونیم برای مراسمت برقصیم :)))
5دیقیه پیش بهش پیام دادم با عارفه میام،خیلی هم جدی بهش گفتم:|
اره ،میخوای نرم عقدش حالشو بگیرم؟؟|:
تو یه درصد فکرکن منو عارفه رقص بلد باشیمو برقصیمم:))))))
عارفه ...:۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۴۵میگم مریم!
بیامنوباخودت ببر:)))بعدشم نگران قیافت نباشتوهمینجوری ده هیچ ازبقیه جلوتری قشنگ!ببینم میتونم مخ مامان باباموبزنم وبتونم نرم ولیمه نوه ی سوم عمه ی بزرگ عمم که خیلی هم دوستش دارم یانه!
تو الان میگی اما نمیای:|
هاباباحالا باز عمه وسطیه بود یه چیزیعمه اولیه اخه؟؟
بهارنارنج :):۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۴۶مریم حرص نخور جوشات بدتر میشن:|
:))
اینو خوب اومدی
___ سلوچ:۱۴ دی ۹۶، ۱۱:۴۶دیگه بزرگترین دلداری رو خودت دادی با اون مراسم عقدت :))
:))
بیشتر بوی انتقام میداد تا دلداری
دیوانه ...:۱۴ دی ۹۶، ۱۲:۱۱فقط اونجایی که گفتی با تیپی که من میرم عقد اونا میرن دانشگاه رو کاملا درک کردم :|
واقعا یه عروسی و عقد کنون اینقد حص خوری داشت ?!رفیقم داداشش تالار دعوت کرده بود رفتیم پارچ آبمیوه رو میکشیدیم سرمون همه با انگشت نشون میدادن :|بیخیال درس میشه
:|
هرعقدی نیست که،عقد رفیقمه:)))))))
خب دقیقا منم یکو میخوام که باهاش پارچ ابمیوه سر بکشیم
واران ...:۱۴ دی ۹۶، ۱۲:۱۷اینه مریم 😊👏👏
محکم و استوار باش دختر :)))آفرین 🤗+@عارفه جانهوای این مریم ما رو بیشتر از این داشته باش خداوکیلی ؛)باهاش هم برو مراسم عقدکنون که ایشالا به هردوتون خوش میگذره :))ایشالا عروسی عارفه جان :)ایشالا زهره جان هم خوشبخت بشه 🌹
امیدوارم شب خوبی در پیش داشته باشمممنونم واران مهربان:)
عارفه بیا ببین وارن داره چی میگه و به گوش جان بسپار:)
بامبـو ❧☘☙ :۱۴ دی ۹۶، ۱۲:۲۸ماشالا بچه ها همه چی رو گفتن
منم میگم هرجوری شده برو حالا توکل به خدا هم گزینه ی خوبیه :)
:))
خنده بر هردردی دواست هم فکرکنم جواب بده
بامبـو ❧☘☙ :۱۴ دی ۹۶، ۱۲:۳۲حتی سکوت جواب ابلهان است هم میتونه گزینه ی روی میز باشه!!!!!!
موش تو سوراخ نمیرفت جارو به دمش میبست چی؟؟|:
بامبـو ❧☘☙ :۱۴ دی ۹۶، ۱۲:۳۷آرررررررره
آفرینخلاصه گزینه های روی میز زیاده، یه وقت غصه نخوری!!!D:
:))
نه دیگه خیالم راحت شد
حامد سپهر:۱۴ دی ۹۶، ۱۵:۱۴میدونی خرج عروسیا زیاد شده به همین خاطر از هر خانواده یا جمع دوستان یه نفر به نمایندگی دعوت میکنن:)
البته تنها بری باعث میشه تنها و سنگین و رنگین یه گوشه بشینی همونجا چندتا از خانومها ازت واسه پسرشون خواستگاری میکنن اگه زیاد باشین و شلوغ کنید از این خبرا نیست:)))
خوش بگذره بهتون
:))
رفتیمو شلوغ کردیمو هیچ خبری نشدکاش زودتر کامنتتو دیده بودم:دی
ام شهرآشوب:۱۴ دی ۹۶، ۱۵:۳۴واقعا این جوشا از کجا میفهمن که آدم عروسی دعوته؟؟؟
خیلی سخت نگیر،یه شبه دیگه، برو بد بگذرون!
اخ..هیچوقت فکرنمیکردم خودم به این درد دچار بشممیگفتم اینا که میگن دقیقا دم عروسی رفتن جوش میزنه ،مغلطه میکننتا خودم با چشای خودم دیدم:|رفتم،ولی متاسفانه خوش گذروندم:دی
نیــ روانا:۱۴ دی ۹۶، ۱۷:۰۶بابا تو دخترخاله پایه به این باحالی داری دیگه غصه چی رو میخوری؟؟
زهره هم که رفیق صمیمیته و رودرواسی نداری که باهاشخستگی و بیحالی هم وقتی عارفه کنارت باشه وزهره رو ببینی پر میـــــکشه میره پی کارشخیییلی خوش بگذره بهتون
نیروانا اینقددد خوب بودجات خالیکلی خوش گذشتتازه تنها هم رفته بودم فکرکنم بیشتر بهم خوش میگذشت:دی
علیـ ــر ضــا:۱۴ دی ۹۶، ۲۰:۲۷چه کامنتی بگذارم 😕
هرچه مخیواهد دل تنگت بگو:|
دیوانه ...:۱۶ دی ۹۶، ۰۱:۴۳حالا فک کنم رفته باشید و به خیر و خوبی و خوشی تموم شده باشهههه :|
ارهجات خایکلی خوش گذشت:دی
دیوانه ...:۱۶ دی ۹۶، ۰۸:۱۷مجلس زنونه جای من خالی ?! -_____-
:))
خب میرفتی قسمت مردونه:|
خرگوشک :):۱۶ دی ۹۶، ۱۰:۰۴کلا معلومه چقدر حس بدی داشتی @_@
ولی امیدوارم خوش گذشته باشه بهت ^_^
ارهعصن یه جوری بودولی خیلی خوش گذشتاون شب دیگه هیچی برام مهم نبود جز دیدن زهره
هویجوری:):۱۶ دی ۹۶، ۲۳:۵۲الان تو عقدت نمیخوای شوهرشو دعوت کنی؟؟نمیاد که
نه نظرم تغییر کرد:دی