همه حموم رفته و ترگل ورگل!

دست مهندس شجاعی رو گرفته بودم و فشار میدادم
البته به جان باقر نمیدونستم اونه که اومده دستمو گرفته
حس خوبی بود
هم برای من هم برای اون که وقتی بهش گفتم میتونم گریه کنم؟!با خنده ی بامزه ای گفت "گوشمو نگاه کن "
گوششو نگاه کردم و گفت چرا میخوای گریه کنی؟
گفتم حس گریه دارم
و بعد با لبخند گنده تری گفت برو هرچی دلت میخواد گریه کن!
البته تا شب هرچی زورمو زدم فایده نداشت و نتونستم گریه کنم!
دکتر بهم میگفت چرااینقد حرف میزنی تو؟!
گفتم دکتر وقتی میترسم علاوه بر اینکه آدرنالین آزاد میکنم زبونمم کنترلشو از دست میده!
از بینیم و عملم براش تعریف کردم
از اینکه چشامو زشت تر ازاینی هست میکنه بااین فشاراش
از مامانم که یه چی میدونسته منو از اتاق عمل کشیده بیرونو ماچم کرده و گفته مواظب خودم باشم
از شنبه که باید برم سرکار و مامانم میخواد یه هفته منو تو خونه نگه داره
ازاینکه من هنوز جوونم و طریقه ی استفاده از عصای سفید رو هم بلد نیستم
و از لازمه ی فتح کردن قله و عروس شدن که چشمه
برای مامانم تعریف کردم،دعوام کرد که چرا اینکارو کردم و ممکنه قیچی، پنسی،آمپولی چیزی تو چشمم جا گذاشته باشه و باعث شه بقیه عمرم رو کنار خودش سپری کنم!
البته نمیدیدم که گوش میکنه یا نه فقط هرازچند گاهی یه صداهایی مثل هاا ،هوو و هووم از حلقش خارج میشد تااینکه یه چیزی فشار داد تو چشمم و آه از نهادم بلند شد !
همراه با آه دستمم بلند شد که مهندس پرید و دستمو گرفت و اون اتفاق هولناک احساسی که نباید رخ میداد،رخ دادو افتاد اتفاق!!
فقط هنوز دارم فکرمیکنم چرا روسریمو در آوردم و کلاه اتاق عمل رو پوشیدم؟!
چرا واقعا؟!
تجربه ی قبلی اینطوری بود که باید لباسامو درمیاوردم و لباس اتاق عمل میپوشیدم
خب باید به من میگفتن
من چمیدونستم درآردم روسریم اینقد بقیه رو تحت تاثیر قرار میده!
قاعدتا فکر میکردم وقتی دکتر محرمه فکوفامیل دکتر هم میتونن محرم باشن!
البته لازمه تاکید کنم و از نگرانی درتون بیارم که کراش مراش نزدم فقط در حد همون چند ساعت آنالیزش کردم ببینم به درد کراش میخوره یا نه که چون رنگ شلوارش خیلی ضایع و ایضا خیلی تنگ بود و من از اون فاصله احساس خفگی میکردم از دایره کراش های من خارج شد!
حدود دو ماه پیش مرض آینه دست گرفتن از سرم افتاد و بینی بیچارمو به حال خودش گذاشتم و دیگه لحظه به لحظه آنالیزش نکردم
تااینکه دوروزه همین مرض به چشمام سرایت کرده و پدرِ همکار و خوارمو درآوردم
آینه ام گم شده و شکم به این دو نفره!

بهارنارنج :):
۱۲ اسفند ۹۷، ۱۵:۱۵

عمل کردی بلاخره؟:)))صفر شدن؟


بله بله :)
بله بله :)
نیــ روانا:
۱۲ اسفند ۹۷، ۱۵:۵۵

به به به سلامتی و مبارکی
من وقتی چشامو لیزیک کردم به همه میگفتم یعنی واقعا دنیا اینقدر قشنگ بود من نمیدیدم :دی
انگار مثلا کور مادرزاد بودم قبلش
البته زیاد هم فرقی نداشت؛ شماره ی چشمم 6 بود اون یکی 4


اصلا باورم نمیشه خونمون اینقد خوشگل شده
:)))
من یک و نیم/دو بودم
ولی چون از مرداد عینک نزده بودم الان خیلی هیجان زدم
تازه دید زدنمم راحت تر شده
توهم اینکه اگه یکی زیرم بگیره و بخواد فرار کنه من نتونم پلاکشو بخونم هم از بین رفته خداروشکر

miss yellowin:
۱۲ اسفند ۹۷، ۱۶:۲۱

فک کنم مهندسا بیکار شدن، به عنوان تکنسین اتاق عمل کار می‌کنن، هوم؟ وگرنه مهندس تو اتاق عمل چیکار می‌کنه؟ 🤔
راستی این همون مهندسه که رو سرش تف کردی؟! :)))

چشم‌های نو مبارک 🙂🌼🌺🌻


نه این اون نیست
تو خودشون صداش میزدن مهندس
:)))
دکتر فکوفامیلشو آورده بود اتاق عمل
نمیدونم واقعا چیکاره بود
خیلی ممنونم :)
میم میم:
۱۲ اسفند ۹۷، ۱۶:۲۸

رفتی لیزیک کردی؟


بردنم
بااجازتون
:|
مرتضا دِ:
۱۲ اسفند ۹۷، ۱۷:۰۳

عینکی بودی مگه؟!


عکسام و عینک تو کیفم که اینطوری نشون میده
:|
بهار ...:
۱۲ اسفند ۹۷، ۱۷:۳۳

ا مبارکه به سلامتی منم میخواااام....منتها میترسم😓


من بااطلاعات صفر در‌مورد طریقه انجام‌عملش رفتم لیزیک کردم
و واقعا الان خداروشکر میکنم
چون اگه میدونستم عمرا تن بهش میدادم
توعم نترس برو
:دی
واران ..:
۱۲ اسفند ۹۷، ۱۸:۵۶

مبارکه :)
ایشالا بسلامتی و مبارکی :))

مواظب خودت و چشمات باش :)

سلام مریمی :*


ممنونم واران
مخلصم
سلام :)
واران ..:
۱۲ اسفند ۹۷، ۱۹:۰۲

@ بهار
سلام
اصلا ترس نداره ؛ درد هم نداره :)
ولی حتما قبل از عمل ، برو پیش یه دکتر خیلی وارد بعد برو عمل کن :)
معمولا عمل ها نهایتش ۵ دقیقه است.
اما اگر بترسی میشه یکربع :|:))
پس ترس رو از خودت کاملاً دور کن !



توقع داشتم رنگ چشام تغییر کنه
مثلا عسلی
یا خاکستری شه
واقعیت اینه از آبی زیاد خوشم نمیاد
مریــــ ـــــم:
۱۲ اسفند ۹۷، ۱۹:۱۵

ولی میدونم دلم برای عینکم تنگ میشه


احتمالا بخاطر اینه که دیگه شبیه هری پاتر نیستم و کسی قرار نیست منو هری صدا بزنه!
البته شاید هم اون شبیه من دیگه نمیتونه باشه!

واران ..:
۱۲ اسفند ۹۷، ۱۹:۵۴

تازه برای یکمدت فکر میکنی عینک رو چشماته :دی

+

حتما تا پایان تابستان از عینک طبی آفتابی استفاده کن و به هیچ عنوان تو اینمدت : به نور مستقیم خورشید ، گوشی و کامپیوتر و اینا نگاه نکن :)
توصیه های ایمنی رو از منی که سال ۸۲ عمل کردم گوش کنید:)))



++
مگه لنز گذاشتی که رنگش عوض بشه ؟!:))
خوب میشی من میدونم :))))



چون از مرداد عینک نزدم الان این توهم باهام نیست
اون موقع ها دستم یهو میرفت طرف بینیم که عینکمو درست کنم
اوضاعی داشتم
باورت میشه یکی از گروه ده نفره ما جوشکار بود و دکتر بهش گفت دوروز بعد عمل میتونه بره سرکارش!!
حتی روز اول هم گفت خودتونو زیادجاهای تاریک قرار ندیم و بهتره عینک فقط تو افتاب بزنیم تا سه ماه
من فکرمیکنم از ۸۲ خب قطعا وسایلشون پیشرفته تر شده برای همین این همه مواظبت لازم نیست
بلاخره توقعی بود که داشتم
:))
مار چلو:
۱۳ اسفند ۹۷، ۱۱:۱۴

تف ننداختی جایی یادت رفتا ((: بنداز خداوکیل یادت نره ((:
من همیشه دلم میخواست از این لامصبی ها راحت شم. الان چه حسی داری؟


:))))
به خاطر توعم شده برمیگردم یه تف مهمونشون میکنم
چند روزه دنیارو رنگی و بدون فشار به عضلات دور چشمی میبینم
خوشحالم و نه بخاطر رنگی دیدن دنیا بلکه بخاطر داشتن یه عینک افتابی دیگه
مثل خیلی از ادمای اطرافم شدم بدون هیچ شی اضافه روی بینی و چشام
البته اینکه پول دادم تا چیزی رو داشته باشم که خیلی از آدم ها به طور طبیعی دارن یه کم ازاردهنده بود
ولی در کل بدون عینک بودن بهم توهم بزرگ شدن و خانوم شدن رو داده
مثلا چیپس و پفک تو خیابون دستم نمیگیرم و بستنی لیس نمیزنم
حتی کفشامم صبحا واکس میزنم
بعله
مار چلو:
۱۳ اسفند ۹۷، ۱۳:۰۱

خب خوبه ! حلقتم عمل کنی دیگه مشکلی نداری ((((:


چیکار به حلق من داری
من حلقمو با همه ی تفاش دوست دارم
قدم بعدی دماغه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">