دارمکم کم یاد میگیرم جادوگر شهر اوز درنیارم از طرح پیرمرد زجرکشیده وحداقلِ سعیمو بکنم اگه شبیه پسرخاله اش نشد،پسرِنوه ی عمه ای ،کسی شه!
میدونم باید پا بذارم روی ترسهای دلم و تنهایی سفر کردن و تنهایی خوشحال بودن رو یادبگیرم
بلد شدم به مامانماطمینان بدم چیزهایی بیش از اندازه پیاز خورشت و کباب تابه ای رو حالا میدونم و با گذشت ۲ دهه و نصفی از به دنیااومدنم یادگرفتم برای تنهایی رد شدن از خیابون ابتدا باید سمت چپ و سپس سمت راست رو نگاه کرد و حتی توانایی اینو دارم خودم رو از خطر مردن در اثر گرسنگی و تشنگی وسط آبادی برهانم.
گرچه مامانم منو قبول داره ولی حرفامو نه!
شما چه میدونین راضی کردن مادری که آبگوشت رو به پیتزا ترجیح میده در مقابل منی که پیترارو به آبگوشت چقد سخته!
دورانِ بودن تو کوپه کم و بیش خوب بود.آدم هارو نگاه کردم ،یکی از کتاب های عارفه رو تموم و غروب خورشید رو تماشا کردم و از نظر کارشناسی شده ی سه پیرفرتوت در مورد دختران هم عصرم باخبر شدم(تقریبا شبیه نظرات مامانم بود بااین تفاوت که یک کم و فقط یک کم مراعات حضور سنگین یکی از همون دختران رو میکردن)
داشتم از "دارم یاد میگیرم هام" میگفتم
دارم یاد میگیرم برای ناامید نشدن برای جا نزدن به چیزی بیش از پستهای انگیزشی اینستایی نیاز دارم
به چیزی بیش از" مریم تو میتونی" های عارفه
نمیدونم !شاید چیزی شبیه لمس دست خدا روی شونه ام یا شنیدن صداش تو گوشم رو کم دارم!
یاد میگیرم با یک مداد سیاه نصفه و نیمه که تو دستمدرست جا نمیشه هم میتونم حال خودم رو خوب کنم
با یک برقراری تماس و شنیدن صدای خنده ی مامانم بعدِ گفتن' دلم براتتنگ شده مامان'!
یا زمزمه ی "بیشه ها اگرتاریکند آسمانهنوز آبیست" هم موثر بوده
حتی دیدن فوتبال بازی کردن جواد و باقر و غرش هاشون که ترسناکه لذت بخش شده
حالا دیگه با تماشای شادی و رقص بعد هر گلشون از ته دل میخندم!
چه اهمیتی داره تمام نشدن ها،تمام خواستنو نرسیدنها
چه اهمیتی داره تموم شدن کاراته
چه اهمیتی داره به ثمرنرسیدنهمه ی تلاش هام
الان دیگه بلدماز کوچک ترین ها لذت ببرم
دعا نکنم دستشون خراب شه و باهاشون بخندم و زیاد منتظر اتفاقات خوبِ بزرگ نباشم
بعضی وقتها که با خودم مهربونم به خودممیگم
میدونی مریم مهم کلی خاطره ی شیرینِ به جا موندست
لحظاتی که درانتظارشون بودی و بهشون رسیدی اهمیت دارند!
حداقلش اینه ۳۰ساله دیگه برای بچه هات میتونی کلی خاطره و تجربه ی خنده دار و جذاب تو شبای بلند زمستونیشون تعریف کنی ودر آخر مثل یک مادر خردمند براشون نتیجه بگیری " فرزندانم ؛تلاشکردن همیشه هم به جلو بردن نیست!دنیا ساختار خودشو داره و انتظارات شمارو به هیچ جاش نمیگیره گل های باغ زندگی ام!مهم تمام شادی های لحظه ای بوده که تجربه کردید!"
گرچه هنوز
تو آرایشگاه
پشت چراغ قرمز
تو اتوبوس
تو کلاس نقاشی
وسط چیدن پازل خواهر زادم
موقع خرد کردن پیازِ خورشت
با خودم میگم" واقعا اهمیت نداشت؟!"
مریــــ ـــــم شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۸:۵۹ ق.ظ
بهارنارنج :):
۲۸ ارديبهشت ۹۸، ۰۹:۴۸
:)
![](//id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27TIV9L_4AB5Q88IQcB-NI6TYXdcc%3D%27/)
من هنوز منتظرم
فرشته ...:
۲۸ ارديبهشت ۹۸، ۰۹:۵۸
چند سال دیگه منم به اینها میرسم مریم؟ من هنوز از نرسیدنها وحشت دارم، اونقدر که حتی میترسم برم سمتشون!
+ من میدونم راضی کردن مادری که آبگوشت به پیتزا ترجیح میده چقدر سخته؛ چون این تفاوت بین من و مامانم هم هست :|
+ چقدر اون گلهای باغ زندگیام لطیف بود :))
![](//id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27TIV9L_4AB5Q88IQcB-NI6TYXdcc%3D%27/)
فرشته ی عزیزم نرسیدن ها تلخن.خیلی زیاد.ولی کم کم متوجه میشی یه اتفاق عادیه.که افتادنش همیشگیه.و خیلی وقتها منتظرشی
فقط بخاطر اینکه صداشون بزنم گل های باغ زندگی ام میخوام بچه دار شم :)
بهـ نام:
۲۸ ارديبهشت ۹۸، ۱۰:۱۰
هنگام عبور از خیابان قبل از نگاه کردن به چپ و راست باید دید بزنید ببینید که آیا پلی در نزدیک شما هست یا خیر. با تچکر
![](//id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27TIV9L_4AB5Q88IQcB-NI6TYXdcc%3D%27/)
من فرض رو گذاشتم برمبنای نبودن پل برادر
توهم فرض رو بذار بر همین مبنا
بهارنارنج :):
۲۸ ارديبهشت ۹۸، ۱۰:۱۹
منتظر خبر من؟میخوای بیا خونه بریم بالا اگه نشد بریم بیرون،ولی به احتمال زیاد میریم همون پارک،چه ساعتی
![](//id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27TIV9L_4AB5Q88IQcB-NI6TYXdcc%3D%27/)
خیلی ممنونم که یادت رفت
پیام میدم بهت
بهارنارنج :):
۲۸ ارديبهشت ۹۸، ۱۰:۴۰
خب من دیروز هماهنگ کردم باهات،دیگه چه خبری ؟:|
![](//id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27TIV9L_4AB5Q88IQcB-NI6TYXdcc%3D%27/)
بیا برو
من الان عصبانیم،ممکنه پاچه بگیرم
فاطمه :):
۲۸ ارديبهشت ۹۸، ۱۱:۱۷
نمیشه بعد کاراته یه چیز دیگه ای شروع شه؟نمیشه تموم شدن کاراته کاری کنه که چیز دیگه ای که انتخاب می کنی ،آخرش بشه؟
زهرا نعمتی هست تیراندازه اونم یه ورزشکار بود اما قبل از اینکه بشینه رو ویلچر تا چیز دیگه ای رو ادامه بده،ماها هیچ کدوم نمیشناختیمش!تو که خداروشکر خداروشکر سالمی.یه جور دیگه ادامه بده.
![](//id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27TIV9L_4AB5Q88IQcB-NI6TYXdcc%3D%27/)
نمیدونم شاید
ولی دیگه نمیتونم به کاراته فکرکنم
خیلی ها این حرفو بهم میزنن و قانع هم نمیشن از دلایلم برای دست کشیدنم
منم فقط میتونم بهشون بگم تا خرمنت نسوزد،احوال ما ندانی!
فاطمه :):
۲۸ ارديبهشت ۹۸، ۱۱:۵۸
من تجربه نکردم و نمی تونم بگم احوالتو می دونم ولی به نظرم آدم یه جایی با خودش میگه من از هیچ تلاشی برای بدست آوردن اون هدفم کم نذاشتم.یعنی با خودش نمیگه کاش یه کم بیشتر تلاش می کردم که بشه، چون از عملکردش راضیه و وقتی نشده به معنی کم گذاشتن نیست.پس می تونم بفهمم چرا نمیتونی به کاراته فکر کنی.
![](//id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27TIV9L_4AB5Q88IQcB-NI6TYXdcc%3D%27/)
چقد خوب گفتی
همینه دقیقا
انگار یه نیرو بود که نمیذاشت برسم به اونچهمیخوام
روزای عجیبی بود
تو این مورد هیچوقت خودمو مقصر ندونستم
به هرحال گذشت
yasna sadat:
۲۸ ارديبهشت ۹۸، ۱۳:۴۰
اخه یعنی چه
نمیشه در کتار این همه نشد،نمیشه،یبارم بشه:|
اعصاب نمیذارن واسه آدم
![](//id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27TIV9L_4AB5Q88IQcB-NI6TYXdcc%3D%27/)
ممکنه بشه بعضی وقتها
نسر ین :
۲۸ ارديبهشت ۹۸، ۱۶:۱۹
من دو بار این نرسیدن رو تجربه کردم برای هردوش هم به حد کافی زار زدم. برای اولی خوب تلاش نکرده بودم ولی برای دومی ته تلاشم رو کردم ولی بازم نشد. اما هنوزم زندهام. هنوزم امید دارم که وضعیت بهتر بشه. اما میدونی ته دلم هنوزم از دومی تیر میکشه. قطعا اهمیت داشته .باید اصلا براش سوگواری کنی سعی نکن در خودت سرکوب کنی
![](//id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27TIV9L_4AB5Q88IQcB-NI6TYXdcc%3D%27/)
هنوزم؟!
غمشیه جوریه کهانگاروصله شده به تنم
یه مدت طولانی همه ی اطرافیانم دهنمو سرویس کردن که بسه دیگه چه خبرته؟!
هیشکدوم حالمو نمیفهمیدن
ام شهرآشوب:
۲۸ ارديبهشت ۹۸، ۱۸:۱۶
وای منم آبگوشت رو با تمام وجود به پیتزا ترجیح میدم!
البته در حال حاضر که روزه ام، خوردن سنگ ساخارین رو هم به نخوردنش ترجیح میدم
![](//id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27TIV9L_4AB5Q88IQcB-NI6TYXdcc%3D%27/)
منم درحال حاضر قیمه هم میخورم حتی بستنیفالوده ای یا حتی شیربرنج
حامد سپهر:
۲۹ ارديبهشت ۹۸، ۰۱:۵۱
همه اونایی که به عنوان آدم موفق میشناسیمشون یک بار که نه چندینبار شکست رو با عمق وجودشون تجربه کردن و از صفر شروع کردناونا نه تنها ناامید نشدن بلکه یه مسیر اشتباه دیگه رو کشف کردن که پا توش نزارن
![](//id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27TIV9L_4AB5Q88IQcB-NI6TYXdcc%3D%27/)
سلام
خوبی؟
سلامتی؟
سال نوت مبارک
نمازروزه های نگرفتت قبول
:)
حامد سپهر:
۲۹ ارديبهشت ۹۸، ۱۱:۲۸
نه انگار اون ضربه کار خودشو کرده:)))
![](//id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27TIV9L_4AB5Q88IQcB-NI6TYXdcc%3D%27/)
خیلی هم محکم بود :)))