شما وقتی عنوان به ذهنتون نمیرسه چیکار میکنین؟!
منو زهره از اول دبستان باهم دوست بودیم
منو زهره از اول دبستان باهم دوست بودیم
جنابــــــــ دچار:۱۸ آذر ۹۶، ۱۰:۱۷:/ عنوان رو بذار ادامه دارد تا آدم نیاد توش :))
اسکار تنبل ترین کاربر بیان میرسد به دچاااار:/
ariyo pasargad:۱۸ آذر ۹۶، ۱۰:۳۶نمای اسپایدر ، شیشه اسپایدر
تابلو ساز | تابلو سازی
بععله؟!!!:|
ام شهرآشوب:۱۸ آذر ۹۶، ۱۰:۵۱خخخخخخ
ازین عشقای درپیت نوجوونی!!! :)))))))چطور وجدانت قبول میکرد اون دوتا بدبخت رو سرکار بذاری عایا ؟؟؟؟
:)))
خیلی راحتکلا وجدان خوبی دارم،باهام راه میاد همه جا
جنابــــــــ دچار:۱۸ آذر ۹۶، ۱۱:۰۱تا متاهل نشدی تعریف کن ماجرا رو :)
فکرنکنم به این سرعتولیکن من متاهلم بشم ادرس اینجارو بهش نمیدم:|وللهزندگیمو دوس دارم
خرگوشک :):۱۸ آذر ۹۶، ۱۲:۰۳خخخخخ دوران نوجوونی دوران عجیبیه!
من یکی که از شدت عجیبیش اصلا دوست ندارم بهش برگردم :/ادامشو منتظریم :))
اتفاقا برای من دوران باحالی بود که همش دلم میخواد برگردم بهش:))
ف.ع :۱۸ آذر ۹۶، ۱۲:۰۵یعنی فقط منتظر ادامه شم D:
من از این ادامه داردها زیاد نوشتماما هیچکدوم به سرانجامی نرسیده
:دی
دیوانه ...:۱۸ آذر ۹۶، ۱۲:۳۸چاوشی میفرماد
خیال بافیت بد نیست خیال کن که خواهی رفت:| خیلی به جا و نکته موشکافانه ای بود
درود و سلام خدا براو باد:))
amirhosein kashefi:۱۸ آذر ۹۶، ۱۲:۴۹سلام؛خوشحال میشم وبلاگ منو دنبال کنید
از این لحظه من دنبال کننده ی مطالبتون هستم و خرسند!
سلامچرا اخه؟!
حامد سپهر:۱۸ آذر ۹۶، ۱۲:۵۱ما عنوان که به ذهنمون نمیرسه نیگاه به تلویزیون یا پیامهای تلگرام میکنیم یه حرف قلمبه سلمبه یاد میگیریم میزنین تنگ پستمون:))
عجب دروغگوی خوبی بودی شما یا اینکه اونها باور کننده های خوبی بودن:))
بعضی وقتا مغزم واقعا قفل میکنه،:))
گرچه از لفظ دروغگو بدم میاد ولی معتقدم خوب دروغ میگفتم اون روزا
Aramam .F:۱۸ آذر ۹۶، ۱۲:۵۲مشتاقانه منتظر ادامشم:)
کلا خاطراتتو مث یه کتاب طنز بنویس...بنظرم خیلیییی موفقیت آمیزه:)و خیلییییی پر فروش...
:)
برو،اخه کی میاد پول بابت خاطرات مسخره من بده
Aramam .F:۱۸ آذر ۹۶، ۱۳:۰۷بنظرم خیلییییی جذاب و باحالن...اون خاطره ی من خودم دوست آشغالشمو هروقت یادم میاد کلییییی میخندم:)))
:))دوستای من هروقت ناراحتن و افسرده یادی ازاین دوست اشغال میکنن تا یه هفته شارژ میشناینقدی این خاطره بهشون انرژی میده هایپ نمیده
amirhosein kashefi:۱۸ آذر ۹۶، ۱۳:۳۳توضیحی لازم نمیبینم جهت ارائه!
شب خوش!!
الان روزه اینجا:|
اخه چرای من برای اینه وقتی دنبال نکردی چرا میگی دنبال کردیالان مشکل من سر قضیه دنبال کردن و نکردن نیست ها،چون کلا برام قضیه مهمی نیست
serek یزدان:۱۸ آذر ۹۶، ۱۳:۳۳وااااای عاااالی بووووود
انقدر خندیدم ماهیچه های لپم منقبض شدخدا خیرت بده :))))
:)))
ای باباماهیچه های لپت همیشه به انقباض
هلما ...:۱۸ آذر ۹۶، ۱۳:۴۶راستی بگو ببینم رو دستتون بین انگشت شست و اشاره حرف اول اسم طرف رو هم مینوشتین؟؟ :)))
نه ما از روی انگشت شست دست چپمون اسم طرفو حدس میزدیم:))همینقد فالگیر
پرهـ امـ:۱۸ آذر ۹۶، ۱۴:۴۱چندتا حرف اول کلمه های یه جمله ای که فقط خودم میدونم چیه رو سر هم می نویسم بعد چند وقت سعی میکنم یادم بیاد چی بود!؟ :-؟
چقد جالبافرین خلاقیت
آقای سر به هوا(o_0):۱۸ آذر ۹۶، ۱۵:۱۱منو هنوز چشمام بسته است، همینقدر خوب:)
اون شعرعاشقانه های توی وبم هم ماله اختلالات سرورهای بیانه!
برادر چشاتو واکن حداقل با سرنری تو جوب:))
محمد روشنیان:۱۸ آذر ۹۶، ۱۶:۵۵عنوان پیچیده انتخاب میکنیم که در عین حال ساده باشه!
:|
مثلا من الان فهمیدم چی گفتی
سکوت محض:۱۸ آذر ۹۶، ۱۷:۰۲...
:|
پشمآلِ پشمآلو:۱۸ آذر ۹۶، ۱۷:۵۳من نوجوونیام کلی داستان based on true story داشتم:دی
:))منم خیالبافیامو فاکتور بگیرم اوضام زیادم بد نبود
amirhosein kashefi:۱۸ آذر ۹۶، ۱۹:۳۳معلوم بود اصن مهم نیستاااا!!!!!
ممنونم از موجبات ابتهاج فراهم آمده!
به جون دختر همسایمون اگه مهم باشه
عارفه ...:۱۸ آذر ۹۶، ۲۱:۲۶بیاواسه منم تعریف کن این خاطرات دروغینتوباس.س یه خرده بخندیم.
:))
یادت باشه یکیشو واست تعیف کنم فقط اشک بریزی
واران ...:۱۹ آذر ۹۶، ۱۰:۳۲یکی از بلاگرا بنام هاژ محمود برای عنوان یکبار دیدم حروف الفبا گذاشته بود :))
بنظرم جالب اومد :))اگر عنوان نتوستی انتخاب کنی هر روز یک حرف انتخاب و بعد خودبخود عنوان درست میشه :))
عصن مشکل دارم بااین قضیه:)
aleff kaff:۱۹ آذر ۹۶، ۱۲:۴۱حیف دختر همسایتون نیس!؟
نه،چون کلا دخترهمسایه ندارم:دی
آقای سین:۱۹ آذر ۹۶، ۱۶:۳۴برای عنوان میتونی نقطه بذاری!
اول که نوشته بودی س س ترسیدم ولی خداروشکر هیچ فامیل مریم نامی نداریم تو فامیل دور و نزدیک :)))))))))
:))))حالا از کجا معلوم من اسمم واقعا مریم باشه
yasna sadat:۱۹ آذر ۹۶، ۱۶:۳۶بیچاره مسترس.س:)))
الان زنو بچه داره.کافیه فقط زنش این پست ببینه:دی
هویجوری:):۱۹ آذر ۹۶، ۲۲:۲۴واییی مریم تو چقد با مزه ای:)))
بیا لپتو بکشممم:دی
:))ندارم متاسفانه.استخون باید بکشی
aleff kaff:۱۹ آذر ۹۶، ۲۳:۰۸مگه تو بیابون زندگی کنی همسایه ات دختر نداشته باشه!
فک کنم کپر نشینی!!!
خب اگه دقت کنی کپر نشینان مثلا جازمویان هم از هر دوجنس دارنتو بیابون هم باشم کلا همسایه ندارم چه مذکر چه مونث:|
آقای سین:۲۰ آذر ۹۶، ۱۳:۰۷:||
پس به ترسیدن ادامه میدم :)))))
:))
موفق باشی
محمد هستم:۲۵ آذر ۹۶، ۱۵:۳۹بزودی عنوان مناسب در این مکان نصب خواهد شد!
افریناین خیلی خوب بود
عارفه ...:۱۲ دی ۹۶، ۲۳:۱۲میگم بیاوادامه بده این داستان وباباجان
میگم خداییش این داستانی که واسه من تعریف کردی هنوزم که بهش فکرمیکنم می خندم.همه دختراتوجوونیاشون فکرمیکردن همه پسراعاشقشوننفقط من وتواسکل بودیم.ولله من یه دوستی راهنمایی داشتم صدتاخواستگارداشتدروغ هاحالاهمشونم یافوتبالیست بودن،یاپزشک،یاهنرمندیه همچین توهمییادت باشه برات تعریف کنمفقط من وتواون موقع نمی دونستیم اصلامیشه حتی ازدواج کرد!
:|
حالا باز من یه ذره از قوه تخیلم استفاده میکردمکلا دخترا تو یه سنی همچین توهماتی میزننالبته یا منو تو هنوز به اون سن نرسیدیم یا رد کردیم و نفهمیدیم
عارفه ...:۱۳ دی ۹۶، ۱۰:۲۷دعامیکنم نرسیم
چیهمتوهم؟!
رد کردیم خودمون نفهمیدیم عامو