امشب که اخرین شب قبل عروسیتِ دندونم به خاطر عصب کشی دیروز درد خفیف جانکاهی داره
غروب روز قبل عروسی رفیقت فقط یه بسته چیپس و یه بستنی بیسکوئیتی و صدای ابی میتونه غماون همه خاطره ی رو دلتو بشوره و ببره
سوم راهنمایی که بودم
دیشب زهره زنگ زد بهم گف امادشو بریم بیرون شام بخوریم
محرم دوساله پیش با زهره وایساده بودیم جلوی یه ایستگاه صلواتی
۱ ۲ ⏪