من خود دوست اشغالشم :)
سال اول دانشگاه بودیم ،قرار بود بریم شلمچه
تو خوابگاه غذا برای تو راهمون درست میکردیم
فائزه کلا آدم ارومی بود
از همه ما ساکت تر و ساده تر و البته باهوش تر
یه مزاحم تلفنی داشت ،خیلی اذیتش میکرد، ول کن هم نبود
ما فکرمیکردیم نسل این آدما منقرض شده با وجود تلگرام و اینستاگرام
اما با دیدن همچین کنه ای فهمیدیم شکارچی ها هیچوقت نسلشون منقرض نمیشه
:|
ادامه مطلب...یه استاد توحیدی داشتیم...
یه استاد توحیدی نامی داشتیم
عاشقش بودم
دوس داشتم برم ماچش کنم بسکه خوب بود
استاد تاریخ تحلیلی و انقلابم بود
یکی از استادایی بود که به شدت قبولش داشتم و ادم با سوادی بود
در طول 4سال دانشگاهم شاید کلا 3تا نصفی هم استاد درست حسابی نداشتم
ولی باور داشتم استاد توحیدی علاوه بر اینکه ادم خوبیه ،هم کتابخونه و هم باسواد
عادت داشت با دست چپش موهاشو از راست هی هدایت میکرد به چپ
مثال هم میخواست بزنه همش میگفت مثلا فلانی (که من باشم)
:)
ادامه مطلب...شورلت سبزرنگمون
من عاشق سیگار بودم،ینی شدم
بیشتر عاشق ژستش بودم
یادم نیست کلاس چند بودم اما یادمه هنوز دبستانُ تموم نکرده بودم،
وقتی داداشم به دنیا میاد بابام یه شورلت امریکایی سبز رنگ میخره و الان که داداشم ۳۰سالشه گوشه خونمون داره خاک میخوره، ،تا سال پنجم دبستانم ماشینمون بود یادمه صبح های زمستون همیشه با استرس دیر رسیدن به مدرسه از خواب پا میشدم
ادامه مطلب...مریم تعجب زدست!
بچه ها
اگه بگم
من امروز صبح فهمیدم یه خواننده داریم به اسم حمید صفت
خیلی ضایست؟
:|
صادق خان و عباس خان
سال ۹۲ وقتی که کنکور داشتم از ۱۰۰درصد ۵۰ درصد تلاش کردم
سال ۹۳ دوباره خواستم کنکور بدم عین اینکه دانشجو هم بودم
از ۱۰۰درصد ۱۰درصد تلاش کردم
سال ۹۶خواستم ارشد بدم
و اینبار قول دادم به خودم از ۱۰۰درصد۸۰ درصدشو تلاش کنم که متاسفانه ۵درصدهم تلاش نکردم
و باز سال ۹۶ تصمیم گرفتم برای ازمونم ۱۰۰درصد تلاش کنم چون تنها روزنه ی امیدم بود
که نمیدونم چرا تلاشم نمیاد
یکی بیاد تلاششو بهم قرض بده
جمعه بهش برمیگردونم
:|
هفته آینده مثل این موقع قطعا افسردگی گرفتم
قبول شدن تو این ازمونی که حتی یک درصد هم تلاش نکردم برام خیلی مهمه
به عارفه میگم اگه قبول نشدم قطعا خودکشی میکنم
:|
اصلا فکرنمیکردم اینقد ادم بی خودی باشم که دوباره بخوام سال ۹۲ و ۹۳ و اردیبهشت۹۶ برای خودم تکرار کنم
البته خب استادم بشدت با حرفایی که بهم زد انگیزه منو از بین برد
مث یه توپی بودم که استاد گرامم با فرو کردن یه سوزن بادمو خالی کرد
الانم پنچر یه گوشه موشه ای واسه خودم افتادم
نتیجه اخلاقی امروز:هیچوقت ادمارو نخواین که ناامید و بی انگیزه کنین حتی اگه به چیزی که میگین مطمعنین،فقط به این فکرکنین شاید اون چیز اخرین امید اون ادمه
خواهر زادم بهم میگه خاله بیا دستتو بده به من و باهم بدوئیم و بگیم مامانی ازمون عکس بگیره
:|
من به سن این بودم نمیدونستم عکس چیه ؟خاله چیه؟عصن مامانی چیه؟!
کمال تشکر از اقای صادق خان و عباس خان دارم که با خط زیباشون طبیعتو زیباتر کردن
البته همنیکه روی درخت مرختا اسم معظمشونو ننوشتن نشون از رشد فرهنگ 2500سالمون داره