مامانم سر هر چیزی شروع به درددل میکنه اما همه میدونیم ،همهههه اخرش به اواسط دهه۴۰ختم میشه
همیشه از اسمش ناراضی بود
اما هیچوقت با ناراحتی از ناراحتیش حرف نزد
اما من میفهمیدم
چون دخترش بودم
من میفهمیدم از اسمش ناراحت بود و از باباش
نمیگفت اما من میفهمیدم
ناراحت بود از بابایی که سر دختر دومش یادش میاد عععع مادری داشته که اسمش کبرا بوده و اتفاقا خیلیم دوسش داشته و یک دفه احساس دین به مادرگرامشون باعث میشه که در یک حرکت انتحاری اسم ننه منو از نادره به کبرا تغییر بده
مامانم میگه کم شانسیش از همون انتخاب اسمش شروع شد
بچه که بودم همه جا بااعتماد بنفس اسم مامانمو میگفتم
فکرمیکردم این تنها کاریه که میتونم برای اسم مامانم انجام بدم و به مامانم بگم اونقدام اسمش بد نیست
داداشم که برای استخدامش اسم مادر پرسیده بودن در یک حرکت گازنبوری گفته بود زهرا!!!
حالا بماند که یه خاله دارم اسمش زهراست
یا دخترخالم که وقتی دبستان بوده با دوستاش که دورهم میشستن ،به اسم خاله ها که میرسن میگه مریم ،آناهیتا،زهره،زیبا
همه سکوت میکنن!!
اناهیتا وسط زهره و زیبا ؟؟؟اونم دهه۴۰؟؟؟؟ !!!!!
اما جایی که من فهمیدم اسم مامانم اونقدام خوب نیست سرکلاس زبان بود!!
از اون به بعد شدم مثل داداشم و دخترخالم
ولی خب هیچوقت به مامانم نگفتم بعضیا فکرمیکنن اسمش زهراست
مامانم بم میگه اولین شانس زندگیم سر انتخاب اسمم بوده
وقتی دخترپسر اولشون به دنیا میان،مامانم یهو عرق فرزندیش میگیرتش و تصمیم میگیره در یک اقدام خودجوش و شایدم پیرو رسم پدری ،اسمشونو بذاره علی و فاطمه
طی عملیاتهای بعدی مامان بابام که منو داداشم پا به این دنیا گذاشتیم مامانم هر لحظه منتظر بوده تا بابام تلافی سالها پیش در بیاره
اما از اونجایی که خدا به من هرچی نداده یک پدر مهربون داده ،اسم منو داداشم هیچوقت هاشم و سکینه نشد
نخند
:|
نتیجه اخلاقی:هیچوقت سراستخدامتون اسم مامانتونو عوض نکنین ،چون شناسنامتون دروغ نمیگه!