لطفا با خوارزادِتون مهربون باشید!

هیچوقت تصور نمیکردم بخوام تو 19سالگی خاله شم

همیشه فکرمیکردم باید خیلی بزرگ باشم تا خاله صدام کنن

اما تو 19سالگی شدم 

میتونم بگم اونروزا رو خوب یادمه

ترم 2بودم

 وقتی خاله شدم یه جعبه شکلات خریدم وبین بچه های کلاسمون پخش کردم

اما به پسرا ندادم

نه که بدجنس باشم

درواقع دخترا خیلی وحشیانه جعبه شکلات خالی کردن

(اکیپ 6نفره ما تو دانشگاه در همه جا و همه مواقع گشنه بود،شاید باورش براتون سخت باشه اما  ما یه دونه کشک بادمجون سلف با 4تانون خوردیم،البته میتونیم بگیم 4تانون با کمی کشک بادمجون!در حد تاچ کردن)

یادمه برای اولین بار اومدم دکمه پیراهنشو ببندم که نمیدونم چیکار کردم پوست بچه رو کردم زیر دکمه پرسیا!به حدی که خواهرم گریه شد و مامانم خشم الود یه خاک برسرت نکنن تقدیمم کردو و بابام یه "چرا عمه طور برخورد میکنی بابچه "تو چشاش موج میزد!

اصولا برای تنها بچه ای که دلم تنگ میشه خوارزادمه

وقتی به دنیا اومد اینقد زشت بود اینقد زشت بود که گریم گرفت یه لحظه!

به خواهرم میگفتم نزادی نزادی حالا که زادی چی زادی!!!

سیااااااااااااااااااااااااه و زشتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

برای خودش یه فاجعه انسانی به حساب میرفت

هیچ کدوم از طرفین زیر بار این نمیرفتن که به اونا رفته باشه!

ماکه معتقد بودیم به ما نرفته ،به هرکی رفته حالا!

خواهرم که معتقد بود به عمه هاش رفته!

مامانم اما معتقده زیباااترین نوه دنیا رو داره

مامانش هم براین باوره دختر به قشنگی دخترش هیچ جای دنیا نیست!

همون قضیه قربون دست پای بلوری بچم برم!

حالا هرچقد زشت! از شدت علاقه من نکاست!

الان که دیگه نزدیک4سالشه 

کلی باهم خوبیم

همدیگرو میزنیم

میزنمش

میزنتم

روی کمرم راه میره

صبایی که پیشمه باهم ورزش میکنیم

بهم فحش میده!(داییش سه تا فحش یادش داده 1پررو2لوس3لولی)

باقر فقط منتظر بود دایی شه تا فحش یادش بده!

به عنوان حریف فرضی ازش استفاده میکنم و براش خونه میسازم 

بچش میشم

مامانش میشم

باباش میشم

ناناش میشم(همون خر خودمون)

اب بازی میکنیم،با خمیر براش عمشو درست میکنم

 پناهش میشم وقتی داییش بهش حمله میکنه تا از لپش دندون بکنه!

فرار میکنه ازم وقتی میخوام دستوپاشو با روسری ببندم و بندازمش از پنجره بیرون!

این جور مواقع با عصبانیت داد میزنه :خاله میندازمت تو سطل اشغااال هاااا!

بعد قهر میکنه میره پشت این مبل!

14تیر قراره دوباره خاله شم!

امیدوارم سال دیگه از عمه شدنم براتون بنویسم!




اسمان ***:
۱۷ دی ۹۶، ۱۳:۵۲

اخی چه ناز..مریم کمتر اذیتش کن خوگناه داره بچه به این مظلومی ...اصن توچشماش مظلومیت موج میزنه:))

ولی من بهت اطمینان میدم عمه خوبی میشی:))




تو نمیدونی که لذتی تو اذیت کردن یه بچه هست تو خاله شدن نیست
:دی
به خوبی خاله بودنم؟
Unknown 96:
۱۷ دی ۹۶، ۱۳:۵۲

آخیییییی ای جان خداحفظش کنه 

پیش پیش مبارک 


ممنانم:)
ام شهرآشوب:
۱۷ دی ۹۶، ۱۳:۵۴

عزییزم. چقدر قشنگ نوشتی


من در سیزده سالگی عمه شدم!  
شبی که فهمیدم قراره عمه بشم انقدر ذوق زده شدم که سردرد شدید گرفتم!
یه جورایی اون بچه اسباب بازی من حساب میشد :دی

ولی خیلی حس خوبیه. یه جور ارتقاء درجه اس


دقیقا!!مخصوصا از 4ماه تا 1سالگیشون
اخ نگم از اون موقع ها برات
:)))
بنظرم عمه شدن با خاله شدن حسش فرق میکنه
اونجا خواهرت مامانشه.اونجا داداشت باباشه
خرگوشک :):
۱۷ دی ۹۶، ۱۴:۰۰

ای جانـــــم ^___^


ان شاء الله سال دیگه از عمه شدنت بنوسی :))
یه روزی هم من از عمه و خاله شدنم ^^


بلند بگووو انشااللههههههه
برای هردوتاش
:دی
حامد سپهر:
۱۷ دی ۹۶، ۱۴:۱۱

واقعا چرا عمه طور با بچه برخورد میکنی؟؟؟!!!
منم با مامان بچه موافقم که بچه ی خوشکلیه خدا حفظش کنه


تمرین میکنم واسه عمه شدن
:دی
ممنونم
Frozen Fire:
۱۷ دی ۹۶، ۱۴:۱۳

جا داره از همین‌جا صمیمانه بهت بگم:
کوفتت شه مریم!
کوفتت شه! :دی


جاداره منم بگم
امیدوارم یه روزی هم کوفت تو شه
:))
جناب دچار:
۱۷ دی ۹۶، ۱۴:۱۸

:)


:|
یک بلاگر:
۱۷ دی ۹۶، ۱۴:۱۹

عمه :))

خیلی خوبه ....
حسیه که من تجربه نکردم


ینی بنظرت میتونی تجربه کنی؟
دیوانه ...:
۱۷ دی ۹۶، ۱۴:۲۰

باقر :| باز گفتین باقر کههههه :|

منم داییم :|


چی بگم؟؟
بی قر؟؟
پر قر؟؟؟؟
معلومه عین همون باقری
:\
yasna sadat:
۱۷ دی ۹۶، ۱۴:۲۹

من خودم ده سالم بود خاله شدم فک می کردم خیلی شاهکار کردم ؛اما وقتی دیدم دوستم بدون هیییییییچ زحمتی از اول که به دنیا اومده خاله بوده دهانم بسته شد:))


با خمیر براش شکل عمش رو درست میکنی؟؟؟؟؟برحذر میدارمت از روزی که کسی شکلت را به عنوان عمه با خمیر درست کند..


ستاد حمایت از عمگان مظلوم...


:))))))
الان منظورت این بود دهانم بست شود؟؟؟
طوریم نی
عمه شم فقط
عارفه ...:
۱۷ دی ۹۶، ۱۴:۴۲

دراین متن خشونت پنهانی علیه عمه های بچه  به چشم میخوره که جاداشت آشکارباشه!

عمه همیشه عمه است!هرچقدرخوب وقشنگ


:))))
ولی وژدانا من عمه خوبی میشم
جواد جواتی:
۱۷ دی ۹۶، ۱۶:۳۷

من 19 سالگی ازدواج کردم

خاله شدن که چیزی نیست


:|
بابا شدی؟
Niilgoon . Ta:
۱۷ دی ۹۶، ۱۷:۱۶

اوخیی من عااشق بچه هام 

منم خاله دووست:)
خدا حفظش کنه
عمه شدنت هم مبــــــــــارکه:)


پیش پیش دیگه؟!
ممنون
:)
بهارنارنج :):
۱۷ دی ۹۶، ۱۷:۲۰

کرمونی کی بودی تو؟:)))

خوارزاده


:))
ننه بابام
مهدی صالح پور:
۱۷ دی ۹۶، ۱۷:۴۴

من 15 سالگی دایی شدم. اما برای خواهرزاده دومم که توی 20 سالگی داییش شدم، دایی بهتری بودم. 


دایی ها کلا ادمای باحالین
آلاء ...:
۱۷ دی ۹۶، ۱۸:۱۵

منم 18سالگی خاله شدم

دقیقا وقتی دنیا اومد بقدری زشت بود که گریه کردم
جفت عمش بود
یه جوری به عمش نگاه کردم خودش فهمید
طوری که کاش تو عمش نبودی:|
ولی الان فهمیده ترین پسردنیاست به نظرم....
__________


:))))
متاسفانه عمه های خوارزادم خدای اعتماد بنفسن
منم الان باهوش ترین خوارزادرو دارم
جناب دچار:
۱۷ دی ۹۶، ۱۸:۲۸

خیلی قشنگ بود
 نمیدونستم چی بگم :)


شماهیچی هم نگین ما قبولتون داریم
پشمآلِ پشمآلو:
۱۷ دی ۹۶، ۱۸:۳۵

واااای الهی .. انق بچه رو اذیت نکن خوووو:دی

جیگرشو .. ایشالا خدا نگهشون داره


ممنون
:)
ایشاالله خاله شی بعد دلیل اذیت کردنای منو بفهمی
یک بلاگر:
۱۷ دی ۹۶، ۱۸:۳۶

آره

بچه خواهر داشتن رو می تونم تجربه کنم چون خواهر دارم


خب میتونیم بگیم هیچ قت عمه نمیشی
:)
آقای سر به هوا(o_0):
۱۷ دی ۹۶، ۱۸:۵۸

من همیشه میگم باید با بچه ها ماربون بود ولی همیشه با دوتا خواهرزاده ام درگیرم!


میدونی یه جورایی خودشون باما درگیرن تاما بااونا
:)
بهارنارنج :):
۱۷ دی ۹۶، ۱۹:۲۴

عمه شی خاله هاش با خمیر درستت کنن:))


:))
حتما لحاظ میگنم خواهر نداشته باشه
ام شهرآشوب:
۱۸ دی ۹۶، ۰۱:۴۶

آره خیلی حسش فرق داره

خاله شدن یه جورایی تنزل یافته ی مادرشدنه 
البته اگه زنداداشت باهات صمیمی باشه عمه شدن خیلی شیرینتر میشه


میدونی خالو بودن واسه اینکه مامان طرف خواهرته خیلی حس بهتری داره
:))
فرشته ...:
۱۸ دی ۹۶، ۰۶:۴۵

من تو ۱۶ سالگی خاله شدم، یه حس خیلی خوبه، اصلا وقتهایی که صدام میزنه خاله فرشته قند تو دلم آب میشه، با وجود اینکه دوتا برادر زاده هم دارم اما تا راستشو بگم تا امروز هیچ بچه‌ای رو به اندازه‌ی پسر خواهرم دوست نداشتم و ندارم، به معنای واقعیه کلمه عشق زندگی منه:)

+ چقدر خوشکله ماشالا، همون به عمه‌هاش رفته فکر کنم:)


شماره عروستونو بده ببینم
:دی
نه دیگه هرچی بزرگتر میشه شبیه ماها میشه
:)
فرشته ...:
۱۸ دی ۹۶، ۰۹:۰۳

مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد لطفا مجددا تماس حاصل نفرمایید:)))

 ها حالا که خوشکل شده شبیه شما شده نه؟ خودت هم بالاخره عمه میشی عزیزم:))


:)))
عروسمون باید ارزوش باشه بچش به ما بره
:دی
محمد بحری:
۱۸ دی ۹۶، ۰۹:۳۰

بیچاره خوشگل 

بااون لحن بچگانشون وقتی فحش میدن ادم حال میکنه


گفتم زشت بود
منکه دوس دارم همش فحشم بده
ام شهرآشوب:
۱۸ دی ۹۶، ۰۹:۵۵

من یه دونه دختر آبجی دارم. چهارسالشه. اسمش محیاست

هر روز زنگ میزنه میگه خاله، علی به دنیا نیومد؟! :))


عزیزممممممم
حالا وقتی دنیا اومد باید مواظب باشی
یهو دیدی به چهار روش سامورایی خواست بچه رو نصف کنه
:دی
کاربر:
۱۳ شهریور ۰۲، ۰۷:۳۹

حالم دیگه از متن داستان و کامنتایی که یه خشونت و انزجار و پراز عقده توش هس داش بهم میخورد چه فرقی داره آخه.. چرا این مزخرفات کلیشه ای رو هی بلد میکنین عروس بازی خواهر شوهر بازی آدم دیگه عُقش میگیره از همین حس تنفر زنانه به همدیگه... من عمم با برادرم بحثم شده از مامانشم حس میکنم محبت صادقانه ندیدم انگار ریاکارانس ولی بچشونو که عمش باشم انقدی دوس دارم ک شبا خونمون پیشم میخوابه هر کاری میکنم فقط دلش نلرزه تا جایی که بغضش بگیره انگار سرمو منفجر کردن یه بار میخواس موهامو مدل بده انقد خوابم میومد و کلی با آبپاش سرمو خیس کرد انگار سطل آب ریخته روسرم آخرش نذاش بخوابم و کلی میخندید و کیف میکرد چون میونش با حرفام خندش میووردم با جود بی حال و حوصله بودم و بی خواب،،، چیکار دارم به بابا مامانش من عمشم دلم نمیاد از عمه ناراحتی به دل داشته باشه... چقد میتونین عقده ای باشین


هان؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی