تندیس بلورین بهترین نگران شونده سال میرسد به عارفه از وبلاگ قصه هایم برا تو :)))
چهارشنبه (شمبه) اون هفته از 7صبح تا 7شب یه کله پا(یه کله؟) از اعضا و جوارح بدنم کار کشیده بودم
رسیدم خونه مث مرده از گور برخواسته بودم
غذای مونده شب قبلو زدم سرچنگال و روی شعله گاز گرفتم تا گرم شه
بعد با نصف یه نون دادمش پایین
(مرزهای اقتصاد مقاومتی رو در هم شکستم)
زنگ زدم به مامانم و گفتم که میخوام بخوابم
مامانم با یادآوری بستن شیر گاز( من همش منتظر یادآوری مامانمم و اگه یادآوری نکنه شیرگازو باز میذارم و خودمو همسایه هارو میفرستم به ملکوت اعلا) خواب خوبی رو برام آرزو کرد.
قبلش با عارفه هم خدانگهداری کرده بودم!
برای دفع حمله ی احتمالی جغدهای مردم آزار نصف شب (فور اگزمپل :عارفه،زهره،فهیمه،فاطمه)
گوشیمو خاموش کردم
خوابیدن من ساعت9نیم همانا و تا صبح بیدار بودن عارفه هم همانا
مادر گرام بنده در یک حرکت انتحاری و یهویی نگران بنده میشوند. د موبایل ست ایز اف باعث میشه که مامانم اون موقع شب زنگ بزنه به عارفه.
عارفه برای مامانم توضیح میده که مریم خسته بوده و حتما خوابیده
مامان بنده بعد از نگران کردن عارفه تختتتتت تا خود صبح میخوابن
و اما این عارفه بود که فکر میکرده یکی اومده منو کشته و رفته!
نیز خیلی اموال و پولو خوشگلیو رقیبو کشته مرده و اینا دارم برای همین دور از انتظار نبوده
و اینچنین میشه که ساعت 1:52دقیقه بامداد مورد ویس محبت امیز عارفه قرار میگیرم
بی خبر از همه جا ساعت7صبح که گوشیمو روشن کردن یک ثانیه بعدش شماره عارفه رو گوشیم افتاد.
زنگ زدن اون موقع صبح بی سابقه بود.هنوز وصل نکرده سیل محبت به سویم روانه شد!
قضیه همون که بیشتر از گم شدن از پیدا شدن میترسید!
تحمل اون همه مهرومحبت برام سخت بود واسه همین گوشیو قطع کردم روش و زنگ زدم به مامانم که بعد بوق 7 با صدای خواب الود جوابمو داد و بازهم مورد الطاف مادرانه قرار گرفتم که باعث شد پشیمون بشم از روشن کردن گوشی!