سانتافه

هر روز صبح یه مسیر 10 دقیقه ای رو تا محل کارم پیاده روی میکنم(نمیگم مجبورم پیاده برم،مثلا خودم خیلی دوس دارم قدم بزنم :/ )
کتابای زبانمو زده بودم زیر چونم و با دوتا دستم قفلشون کرده بودم  و درحالی که سرم پایین بود داشتم به هفته اینده مثل امروز فکر میکنم که این موقع صبح خوابِ خوابم و به خودم میگفتم مریمممم دووم بیار ،داره تموم میشه،دیگه تا 13روز میتونی تا لنگ ظهر بخوابی :)
یهو یکی واسم بوق زد،خب از این بوق زدنا زیاده اینکه از کجا فهمیدم واسه من بوق زد چون وایساد بعد بوق زد

یه نگا کردم دیدم ععععععع سانتاااااافههههههههه

نذاشتم نیشم باز شه بلاخره نمردیمو یه سانتافه هم واسه ما بوق زد،رکورد دارمون عارفه بود که یه کمری واسش بوق زده بود تا امروز صبح که  بلاخره بجز پراید واسه منم بوق زدن

همینجور که داشتم میرفتم اومد جلوتر کلشو از تو ماشین اورد بیرون گفت خانوم لطفا

باورکنین فکر نمیکردم اینقد ضعیف باشم که بترسم

یه لحظه ترسیدم

بعد با خودم گفتم مریمممممم نگران نباش اینجا شلوغه، توهم که خیر سرت مقام قهرمانی داری فقط بلدی سوگندو بزنی؟ سرتو بگیر بالا و به مسیرت ادامه بده

گاز گرفت رفت 100متر جلوتر وایساد

تو مسیر با خودم کلی حرف زدم که چیکار کنم

از ماشین پیاده شد

اومد تو پیاده رو

خواستم از خیابون برم اونور ولی دیدم خیلی لوس بازیه

به مسیرم محکم ادامه دادم

حالا جالب اینجاست خندمم گرفته بود اوضاعی داشتم

وایساد جلوم گفت ببخشید میتونم چندتا سوال بپرسم؟

دیدین گوشی رو ویبرست چه جوریه ؟همونجوری بودم

گفتم بفرمایید

:)))))
بعد تو دلم کلی فحش به خودم دادم که چرا یه مایگیری نخوابوندم وسط پاش

گفت شما دانشجویی؟

گفتم ببین من اگه مث تو همچین ماشینی زیر پام بود الان تو تختم بودم ،جای اینکه این موقع صبح مزاحم شم.روزا بلندن عصر و شبم میتونی مزاحم شی

خیره نگا میکرد

انتظار داشتم بخنده اما نخندید

اومدم از کنارش رد شم همش توهم میزدم الان دستمو میگیره خداروشکر دستمو نگرفت

گفت خانم من کار میکنم.چرا باید بخوابم؟

به مسیرم ادامه دادم همون موقع یه خانمه ای ازم پرسید کافی نت این دورو برا کجاست

منم مث این خنگا هی فکر میکردم یادمم نیومد

اومد کنار ما به خانومه گفت مستقیم برین سمت چپ

خانومه که رفت

بهم گفت حداقل سوالامو جواب بده

گفتم نه خیر دانشجو نیستم،بعد رفتم

پشت سرم داشت میومد

حس بدی بود

برگشتم رو بهش وایسادم تا اومدم یه چی بگم گفت میشه شمارمو بنویسی؟

شاسکول توقع داشت کیفمو باز کنم و خودکار بیارم بیرون بگم اره عزیزم بگو مینویسم :/

گفتم نه

دستشو گذاشت رو سینش گفت خواااهش میکنم

گفتم متاسفم

گفت من میدونم الان فکرای خوبی نمیکنی ولی باور کن حرف دارم باهات،اگه مسیرت مستقیمه سوار شو برسونمت

:))))
عاغا من دیگه واقعا نمیدونستم چی باید بگم به مسیرم ادامه دادم

گفت خواهش میکنم

منم تند تند رفتم

الان پشیمونم نه از اینکه سوار سانتافه نشدم یا شمارشو ننوشتم از اینکه چرا یه مای که آگه نخوبوندم تو شکمش

:|

خب بیشعور دنبالم میومدی،یه ذره بیشتر خواهش میکردی

و اینگونه بود که دوباره مریم لگد زد به بختش

:)))))
بچه ها امیدوارم  کامنتای مامان و باباگونه وار واسم ننویسین

:|


واران ...:
۲۳ اسفند ۹۶، ۰۸:۵۳

بچه خودتی اولا:)))
مردم از خنده :))
فعلا چیزی نمیگیم‌ برو استراحت
بعدا میایم میریم رو منبر:))))


سلام


:)))
سلام
نمیر لازمت داریم
فرشته ...:
۲۳ اسفند ۹۶، ۰۸:۵۶

ببین دخترم تو مسیر نباید با کسی حرف بزنی یا از کسی چیزی بگیری، خصوصا چیزهای خوردنی:))))

من فکر میکنم در آینده هم شاهد حضورش پشت سرت و در حال التماس و در حال شماره دادن باشیم:))
فقط دفعه‌ی بعدی یه دفترچه‌ی یادداشت تو دستت داشته باش برای چنین مواقعی یا لااقل گوشیت در حالت آماده باش باشه:)))


باشه مامان
:))
نه بابا،من همچین فکری نمیکنم
ولی باید خودمو گرم کنم قبلش
:))
آقای سر به هوا(o_0):
۲۳ اسفند ۹۶، ۰۹:۱۲

جدا از بحث شرعی
من ۲۰۰۰سال دیگه هم سینگل بمونم پیش کسی التماس نمیکنم
(الکی ما مثلا شاخیم)


روزگار چنان به التماس بندازتت
:)))
ار کیده:
۲۳ اسفند ۹۶، ۰۹:۱۵

چه هیجان انگیز :)))


خیلی باحال بود
:))
میرزا مهدی:
۲۳ اسفند ۹۶، ۰۹:۳۲

فکر میکردم بیشتر از اینها انعطاف پذیر باشی. من ابلهو بگو اون وقت صبح وقتمو صرف تو کردم. والله اون همه اجاره سانتافه رو دادم. نکبت سیاه... :))))


چه جالب 
اتفاقا وسط حرفاش گفت کرمانی نیست
پس تو بودی
من اگه میدونستم توبودی همون اول سوار میشدم
این همه راهم پیاده نمیرفتم
:))
محمد سبحانی:
۲۳ اسفند ۹۶، ۰۹:۴۴

اگه من یه سانتافه داشتم باز از این کارها می کردم؟
نمی دونم ولی
درخواست شماره ام اینجوری میشه: بانوی من از همان لحظه آغازین طلوع خورشید که پرتوهایش بر صورت آینه ات برخورد کرد. چشمانم فقط انعکاس تو را نشان می دهد. می شود شماره ای دهی تا فقط در تنهایم صدای تو را بشنوم؟
:)


:))))))
بابووووو گُردام کنده شد(اصطلاح کرمونی برای وقتی که از شدت خنده اشک ازچشم ها جاری شده)
عارفه ...:
۲۳ اسفند ۹۶، ۰۹:۵۱

مریم دوباره آخه؟
خدالعنتت نکنه
دست روسینه خواهش میکرده
میخواستی بیای کف پاتوماچ کنه
خیرسرت رزمی کاری سوارمی شدی ببینی چی میگه خوب!مریم چندباربگم
خوب شمارتومیدادی بهش میگفتی اون زنگ بزنه
ولی خداییش شاسکول بوده ها
حالاخوشتیپ بودیانه؟


:|
همون موقع همش قیافیه تو زهره تو ذهنم میومد
میگفت حداقل ایدی تلگراممو بگیر
:|
عارفه از اینا بود که کتش تو ماشین به چوکت اویزون بود
دیگه خودت بفهم
:|
برگ سبز:
۲۳ اسفند ۹۶، ۰۹:۵۸

آه قلبم بابا خوش تیپ بابا خوشگل
بابا با کلاس
بابا جذّذّااااب
بابا سانتافه ی خواهش می کنم تمنا میکنم وُردُنبالِت


اتفاقا امروز صبح چون خیلی استرس داشتم
هم فاینال زبان دارم هم امتحان کمربند اصلا حوصله تمیز پوشیدنو کرم زدنو اینارو نداشتم
تنها کاری کردم موهامو شونه کردم همین
با خودم میگفتم ولش کن بابا .مثلا کی میخواد منو ببینه
عد خدا زد همین امروز اومد وَردُنبالم
:))
هلما ...:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۰:۰۴

دقیقا شبیه همین جلو بانک ملی برا من اتفاق افتاد، منتها با این تفاوت که از شانس زیبای من برادر زنداداش هم سر رسید با طرف آشنا دراومد، الان هی به من میگه: بخدا بچه خوبیه :|| ازش متن فروارد کرده که ببین چه روشن فکره :|| عجب گرفتاری شدیمااا
با این تفاوت که چون شهر کوچیکه من فکر کردم طرف آشناست و من آلزایمرم گل کرده اولش خوش و بش کردم :))
پریروز هم یه مسیر پیدا میرفتم که سر و کله اش پیدا شد، منتها همکارم ترمز زد تا یه مسیر برسونتم، دیدم پاشو زد زمین و گفت: اَی به خوشکی شانس :))


:)))))
لگد نزن به بختت دخترررررررر
شاهزاده بااسب سفید یه بار درخونه ادم میشینه
عارفه ...:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۰:۰۸

حالاخوبه قیافه ی من می اومده جلوچشمت اینکاری کردی
اگه نمی اومدچیکارمی کردی
مریم
خوبه نصیحتت هم کرده بودم بعدازاون گندت


اگه نمی اومد یه سوکی میخوابوندم تو صورتش پرتش میکردم تو جوب و میرفتم
عارفه خب باید ازمن شماره بابامو میخواست نه اینکه شماره بده
:))
رابطه فقط ازدواج اونم فقط سنتی

فرشته ...:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۰:۱۹

لااقل ایدی تلگرامش رو می‌گرفتی چرت گفت بلاکش می‌کردی خب:)))
لگد به بختت زدی رفت، دیگه سانتافه سوار از کجا بیاریم برات؟:))


:)))
گوشیم دوهفته پیش رفت زیر ویترین ملکه
از این نوکیا دوکوتا دارم فعلا
میخواستم بیارمش بیرون بگم ببین این گوشیه منه؟
من ته خطم عامو
آقای سین:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۰:۲۳

دخترم کمتر از بی ام دبلیو و مازاراتی سوار نشو! :)))))))



خدایی تو خیابون رل نزنید... خیلی مسخره است!


نصیحتت را به جان دل میپذیرم
:))
دیروز همونجایی که امروز این اتفاق افتاد دوتا دختره داشتن مخ یه پسره رو میزدن. از پسره هی انکار که من اصلا شماهارو نمیشناسم از دخترا اصرار که بابا فلان روز تو پارک مادر به ما تیکه انداختی و شمارمونو میخواستی 
خلاصه تلاش میکردم شماره بدن پسره
:|

بهارنارنج :):
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۰:۲۷

مریم؟؟؟وی بغض کرده به شانه دوستش میزند!
خب میپرسیدی برای چی؟؟؟
اه چرا باز نیومد دنبالت؟؟؟
:/ایش


سمیرا اینقد دوس داشتم میومد دنبالم اما نیمد 
:|
خیلی هم باادب بود.وقتی رفتم داد زد گفت ببخشید مزاحم شدم
میخواستم بگم تو مزاحم نیستی عزیزم.مراحمی
:)))
عاغا اینجوری نگین.ناراحت میشم.بنظرم درست ترین کار همون بود.ینی غیر اون نمیتونستم انجام بدم
برگ سبز:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۰:۳۲

بابا ته زیبایی
بابا بدون کرم زیبا
بابا بدون کرم میفتن وُررَدِت
بابا خوش به حال
بابا اورجینال


:)))))
اینکه فکرمیکنی اینقد انتیکم منو خوشحال میکنه
حامد سپهر:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۰:۴۱

ما هم یه وقتی از یکی خوشمون اومد براش بوق زدیم سوار شد سرچهار راه گفت آقا همین بقل پیاده میشم هزار تومن هم کرایه داد منم پول خرد نداشتم بقیه شو بدم
گفتم خانوم تا حالا دیدی کسی با مزدا3 مسافر کشی کنه؟ حتما نیتم خیر بوده اونم خندید و رفت:))))


حالا اگه نذاشته بودی بره الان بچتون به دنیا اومده بود
:))
فرشته ...:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۰:۴۷

ببین اصلا قسمتت نیست که با سانتافه وصلت کنی:))
برو ببینم دست تقدیر چی برات رقم میزنه:))


احتمالا پراید مرایدی میذاره تو دامنم
:))
عارفه ...:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۰:۴۸

باشه بابا
ای طرفدارازدواج سنتی:)
ولی خداییش خیلی سه نقطه ای
اون دوتادختره رودوست داشتم.


افسردگیم از فردا شروع میشه دوباره
:)))

فرشته ...:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۱:۰۶

برو و قانع باش،منم دعا میکنم حداقل یه ۴۰۵، ۲۰۶، سمندی چیزی بهت برسه:))


رفتم
:))
لنکروز هم به دعاهات اضافه کن بی زحمت
عارفه ...:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۱:۱۴

مگه من نیذارم
بعدی ان شاءا...لندکروزه
🤣🤣🤣🤣🤣


پیشرفت خوبی بود
از 405 رسیدیم به سانتافه
:))
عرفان ...:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۱:۲۸

دنیای کامپیوتر:
(....)


:|
اسمارتیز :):
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۱:۳۰

من ولی یه بار با کیف زدم یکی رو :| البته اون نه سانتافه داشت نه حتی موتور:/ و البته منم هیچ ورزش رزمی بلد نیستم وگرنه شاید برای زذن روش های آبرومپددانه‌تری رو انتخاب میکردم :) پیاده بود و به نظرم اونم داشت میرفت مدرسه :/// دی: ولی شما کاش یه کم مهربانانه تر برخورد میکردید دی: به هرحال سانتافه‌ش کم چیزی نیست دیییی:


کسی که دس به کیفش خوبه از برخورد مهربانانه حرف نمیزنه
:))
کاش بیاد اینجارو بخونه بفهمه من پشیمون شدم
:دی
آیـ ـدا:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۱:۳۸

اولش فک کردم داستانِ:|
وجدانا شبیه رمانا بود اما چرا انقد بی خاصیت؟یه جنمی,جربزه ای چیزی نشون میداد از خودش دیگه:/ همچی تا یه نه شنید رفت؟!
امبدوارم باز برگرده!!


خیلی
عصن به درد زندگی نمیخورد
من بگم نه اون باید قبول کنه؟
باید شماره بابامو میگرفت عصن
فرشته ...:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۱:۴۲

باشه،کیا و جنسیس و ... رو هم اضافه میکنم:))


نه من بچه  قانعی هستم
همونا خوبه
:))
بهارنارنج :):
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۱:۴۸

هوم ولش کن:|گذشت..
برار ببینم مامانم راضی میشه عصری بریم بیرون..نمیدونم دم عید چه گیری داده میگه نرو بیرون:|


من امروز نمیتونم سمیرا
تمام عصر امتحان دارم
شنبه یک شنبه خوبه
my life:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۱:۵۴

روش جدید مخ زنی:)))))) باحال بود


باید روششو عوض کنه
:)
فرشته ...:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۲:۰۰

بابا تواضع:))


دیگه این از روح بلند من تنها برمیاد
:))
Neo Ted:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۲:۲۱

شبیه این فیلم ایرانی های درِ پیت و خز بود :| همه ش مقوا! اه اه!


حالا یه بار یه سانتافه برا من بوق زد
ببینم میتونین تمام ذوق منو از بین ببرین
:|
برگ سبز:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۲:۴۸

خوب درد نگیری منم با خوندن پستت برعکسش در خودم ایجاد شد خوب


باور کن از این ادمای مریض همه جا پیدا میشه
هلما ...:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۲:۵۰

راستی مریض هم نبوده ها، جنتلمن بوده تازه معذرت هم خواسته :))


میگم مریض بوده تا خودم کمتر حسرت بخورم
:|
برگ سبز:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۳:۰۳

چمدونم ما که ندیدیم اینقدر مودب و اتوکشیده


:|
اره
الان که دارم فکرمیکنم میبینم خیلی خوب بود
برعکس همه مزاحما بود یه جوری

محمد بحری:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۳:۰۹

چند سال میخورد؟


سنشو میخوای چه
:|
نمیدونم
ولی 31 /32 میخورد
محمد بحری:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۳:۱۱

لگد زدی به بختت دختر


نمیشه من یه کاری بکنم بعد ملت پشیمونم نکنن
:|

serek Khatoon:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۳:۱۷

خب من فقط بلدم مثل مامان بزرگا نصیحت کنم خو چه کنم؟
خدایی بدتر از من چغر بد بدنی:)))
خواهری همیشه میگه اگر انقدر قاطی نبودی تا حالا نوه نتیجه م داشتی
:/
ولی خوب کردی ردش کردی این بچه پولدارا فکر کردن یه ماشین گرون انداختن زیر پاشون همه دنیا باید براشون غش و ضعف کنن...دوسه تا مثل تو به پستش بخورن روشو کم کنن بادش می خوابه ^__^


تو که سنی ازت گذشته نکن
:)))
اتفاقا چون سانتافه داشت خشن بودم
اگه پرایدی پیکانی داشت ملایم تر برخورد میکردم
:))
بعدشم موقع بدی اومد سراغم من صبا حوصله حرف زدن با ننه بابامم ندارم
:|
serek Khatoon:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۳:۳۱

الان دیگه از من گذشت دیگه...منظورم جوونیامه که از این حرکتا زیاد می زدم
عاره بابا منم اول صبح خودمو به زور از خونه می برم بیرون چه برسه به اخلاقمو :)))
در کل و از جمیع شوخی جات بگذریم به نظرم کار درستی کردی -__^


:)))))
ممنونم که دعوام نکردی
امیدوار شدم
جناب دچار:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۴:۰۲

یه حسی بهم میگه شمارشو گرفتی :)


:)))))))
سنسورای حسیت سوختن
بده عوضشون کنن
جناب دچار:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۴:۳۹

واقعا فقط میخاست شماره بده؟
یعنی قصدش دوستی بود؟

شاید برای پایان نامه ای پرسشنامه ای چیزی میخاسته سوال بپرسه خب!!


هار هار هار
:/
نیت شومی داشت
نیــ روانا:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۵:۰۳

حالا شماره شو مینوشتی خو
بعدشم مینداختی دور
نگفته شماره تو بده که:دی

ولی اون قسمت خواب و بلند بودن روزا حرف نداشت خخخ

مهم اینه که اگر هم فن اجرا نکردی ی لگدی زدی
حالا به بخت خودت یا هرچی


:))
واقعا توقع داشتم بخنده
عالی بود این تیکه اخر
:دی
علیرضا امیدیان نسب:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۶:۰۵

خخخخخخخخ من فقط یه حرف دارم که خیلی قشنگه
کسی که تو خیابون عاشقت میشه همونجاهم ولت میکنه:)
مردای پولدارهم فکر میکنن چون خیلی پولدارن همه قبولشون میکنن
اما خوب کاری کردین افرین:)


من باعث افتخار یه بیانم
:)))
حالا از کجا معلوم عاشق شده بود
پشمآلِ پشمآلو:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۶:۱۹

اونروزم ی اقاهه اومد تو دفتر بم شماره بده گفتن شوهر دارم باو .. فرداش دوباره تو ی ایسگاهی خیلی دورتر از اونجا دیدمش باز گیر داد گفتم تو نمیری افتاده دنبالم ز زدم اومدن دنبالم فرار کردم.. گفتم اگه اتفاقی نبوده باشه و دنبالم افتاده باشه لاقل خونمو پیدا نکنه:/:دی
من جوونیام ی دونه پراید برام بوق زد اونم من خام بودم فک کردم تاکسیه .. گفتم اقا من اصن مسیرم اونوره اینور خیابون نمخوام سوار شم ک .. و در نهایت معصومیت رفتم:))


من نمیفهمم فاز اینا دقیقا چیه
:)))
خب پرایداهم به عنوان تاکسی شخصی برام بوق میزنن
خیلیم هم ادمای خوبی هستن و قابل اعتماد

آلاء ...:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۷:۳۸

بهت نگم که منم تو نیاورون دست دراز کردم یکی نگه داشت نمیدونم ماشینش چی بود
اخه توکنیاورون پراید و پژو پیدا نمیشه سرپایینی بود سوار شدم
از توآینه نگاه میکردو لبخند میزد
هزارتومن بهش دادم نگرفت کلی خوشحال شدم:))
گفتم کنار ایستگاه اتوبوس نگه دار
ابجیم گفت خیلی بد بهت نگاه میکرد ..
موقع پیاده شدنم گفت مسیرتون کجاست برسونم....
شاید نیت اونم خیر بود خااااک به سرم....


خخخخخخخخخ....
ولی این سانتافه ها احتمال داره برای یه کارواش یا نمایشگاه ماشین باشه!کسی که سانتافه داره که اول صبح نمیره سرکار
قاعدتا لنگ ظهرباید بره سرکار!



افرین
دقیقا حرف من همینه
7نیم صبح یکی مث من بیداره
تو چرا هم وطن سانتافه دار
آلاء ...:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۷:۴۰

مریم اگه از این به بعد یکی بوق زد به پشت ماشین نگاه کن MvMبود بدون چینیه قیمت همون سمنده گول ظاهرش و نخور😂😂😂
اگه چینی نبود شماره بگیر
بذار وبلاگ زنگ بزنیم ادبش کنیم اون و نصیحت مادرانه کنیم


:))))))
شمارشو بگیرم دیگه خودم بلد نصیحت کنم
به شماها زحمت نمیدم
محبوبه شب:
۲۳ اسفند ۹۶، ۱۹:۳۹

ینی خاااااااعک -_-
باز میگه چرا سن ازدواج بالا رفته؟ :/


:)))
ایا تو موافق ازدواج کردن من تو خیابونی؟
yasna sadat:
۲۳ اسفند ۹۶، ۲۲:۳۱

الان فک کن اگه باز اومد چی بگی:))


فعلا که نیمده
بیاد بله رو میگم
:دی
هویجوری:):
۲۴ اسفند ۹۶، ۰۰:۲۰

غصه نخور مریم جون،
من دعا میکنم برگرده😂
ایشالا با یه آیفون خوجل و گل و شیرینی برگرده:))


:)))
خب من میخوام گوشیمو عوض کنم
بگو زودتر بیاد لطفا
هاتف ..:
۲۴ اسفند ۹۶، ۱۲:۲۴

می دونم ربط نداره
یه روزی که ابتدایی بودم پنجم یکی از دوستام تصادف کرده بود با یک بنز . دستش شکسته بود . بعد خانواده اینا دیه نخواسته بودن چون خود راننده رسونده بود بیمارستان و پول بیمارستان رو پرداخت کرده بود و اینا این خانواده هم بیخیال شده بودن کنه بازی رو.
از اون روز به بعد سر هفته برای این کلی اسباب بازی و چه و چه و چه می آوردن. شانس بهش زده بود دیگه . بعد یه روزم یکی دیگه از دوستام تصادف کرد بدبخت یه پیکانی بهش زده بود . هیچی دیگه خرج بیمارستانم خودش داد :|
ولی فکر نکنم این شانس بوده باشه. امیدوارم تعقیب نکرده باشه قضیه پلیسی شه


خوشبحالش
:| کاش یه بنزی هم به من میزد
نه بابا،شانس چیه.میدونی اینقد زندگیم روال عادی داره که یکی مزاحمم هم میشه ذوق میکنم
هاتف ..:
۲۴ اسفند ۹۶، ۱۲:۳۵

از این دید تنوعه!
ولی خیلی ضایع است ها . یارو آداب اجتماعی بلد نیست . الان دیگه گاوهای وحشی جنگل های هلند هم اینطوری نرهاشون نظر ماده ها رو جلب نمی کنن.
بدون هیچ پیش زمینه و درامدی بری جلو مزاحمت ایجاد کنی.
ملت خواستگاری هم بلد نیستن مث تراکتور میرن جلو.
تنوعی بشه دید خوبه . ولی خیلی بده که چنین شرایطی هست و زیاد هم هست و خیلی هاشون انقدر مودب نیستن و تیکه های جنسی می ندازن


بله بله
ولی این شخص مورد نظر ما  مزاحم باادبی تشریف داشتن
عین گاو نیمد اما عین ادمم نیمد
:))
هاتف ..:
۲۴ اسفند ۹۶، ۱۲:۳۷

حرکتش که تراکتوری بود !
اینطوری کی خواستگاری می کنه آخه! خیلی ناجوره
ولی اینکه حالا گاو بود یا آدمش بحث میشه کرد توش . چون مودب بوده سخت نمی گیریم براش :)


:)))
منم بردزلی له کردم رفتم جلو
هاتف ..:
۲۴ اسفند ۹۶، ۱۲:۳۹

چی؟
نکردی :|
محترمانه فرار کردی!


:)))))
بولدوزر
اره ،خیلی دوس داشتم له میکردم
هاتف ..:
۲۴ اسفند ۹۶، ۱۲:۴۸

خشن بودن بسیار منطقیه چون این کار مزاحمته . آدم رو اذیت می کنه و این طور آدم ها نمی تونن درک کنند که حرکتشون اصلا حرکت قشنگی نیست . دارن طرف مقابلشون رو اذیت می کنن
ولی خب گفتم که گاوهای هلندی هم اینطوری نمی کنن که بعضی ها ولو ماشینشون هم خارجی باشه هنوز همون خر سوار هستند (اصطلاحه و خدایی نکرده به کسانی که سوار خر هستنند ولی شعور صد تا مزراتی سوار رو دارن بر نخوره قصدم توهین و تحقیر نیست)
یعنی فکر می کنن صرفا با همون ماشین هر غلطی دوست داشتند می تونن کنن . و متاسفانه جامعه ما هم زن رو مقصر می دونه . روششون پاک کردن صورت مساله است!
میگن زن خودش رو بپوشونه! حل نشد؟ شبا بیرون نیاد. حل نشد؟ اصلا بیرون نیاد!
آخه این که نمیشه . یکم ما مردا باید یاد بگیریم . ولی خب .. چه میشه کرد .
هر کسی عقلش یه اندازه ای داره ..
برای همین خرده نمی گیرم . دفه بعد یه گدان مهمونش کن استخون رونش بشکنه :|


اره دقیقا
همون خانومه ای که اومد ادرس بگیره اینقد بد منو نگا کرد که یه لحظه حالم از خودم بهم خورد
مقصرو من میدونست انگار
وجالب اینجاست که وقتی داشتم ازش دور میشدم خودمم فکرمیکردم مقصر خودم بودم بعد که فکر کردم  دیدم نه پوشش بدی داشتم و نه حرکتی
سرم پایین بودو تو دنیای خودم بودم

هاتف ..:
۲۴ اسفند ۹۶، ۱۳:۰۲

همون دیگه . جامعه به بدترین شکل قضاوت می کنه . چون ذهن جامعه مرد سالاره . مرد رو بری از گناه می دونه و برای هر گناهش هم توجیه می آره
نمی گن آقای مرد دیگه بسه دیگه . تو دیگه کم مونده برا درخت هم تحریک بشی جمع کن خودتو یه کم!
ولی خب نمیشه دیگه . بهترین رفتار با این افراد همون رفتار چکشی عه .
وقتی هیچ جوره جامعه دوست نداره تربیتشون کنه و خودشون هم هیچ تلاشی نمی کنن مجبور به رفتار چکشی هستیم


منکه میخوام پناهنده شم به دولت افغانستان
:)))
رفتار جواب نمیده تنها باید چکش هم بگیری دستت
هاتف ..:
۲۴ اسفند ۹۶، ۱۵:۲۳

متاسفانه


اوهوم
Aramam .F:
۲۵ اسفند ۹۶، ۲۱:۰۳

خخخخخخخخ:)))
پرید دیگه هعیییییییی:/...


هااا
:|
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">