از نداشته هایم...

بعضی وقتا ته ته آرزوم میشه داشتن یه مامان بزرگ و بابابزرگ

تو یه خونه پراز گل و گلدون و شمعدونی

یه حوض پرِ ماهی و یه درخت آلو

و اتاقای تو در تو با شیشه های رنگی

که مثل معین هروقت با مامان و بابام بحثم میشه پناه ببرم بهش

که مثل معین مادربزرگم بشینه کنارمو از جوونیاش بگه

که پنشنبه شباش با عارفه زیر لحاف های ترمه مامان بزرگمون شبو به صبح برسونیم

که هی تر تر کنیمو هی بابابزرگمون بلند بلند استغفرالله بگه

که عیداش سر سفره اولین دعام بودن تا همیشه ی مامان بزرگ و بابابزرگ و خونوادم باشه

که پنشنبه اول ماه رمضون همه خونشون جمع شیمو سفره افطاری تو حیاط بندازیمو همینجور که میخندیم کاسه آش رشته رو سر بکشیم

که سر ظرف شستن با پسرخاله و پسردایی دعوامون شه و بعد بابابزرگمون مث بابابزرگ معین بیاد وساطت کنه ظرفارو بسپاره به اونا ماهم خرکیف شکلک دربیاریم

که با عارفه سر سینی مس مامان بزرگ دعوا کنیمو اون بگه هرکدومتون زودتر عروس شد مال اون

که مادرجانم مثل فاطمه و علی و حمید واسه منو عارفه هم کاسه انار دون شده با گلاب بذار جلومون

که وقتی خستم از دنیا برم خونشونو کتلتای معروفشو واسم لقمه بگیره زیر لب بگم گور بابای دنیا تا وقتی تو هستی تاوقتی کتلتات هست(عارفه تعریفی که از کتلتای مادرجانم شنیدم بنظرم یه جورایی مثل کتلتای خونه شما باید میبودن)

میگن مادرجانم خیلی آدم مهربونی بوده،۴ماه قبل به دنیا اومدن من فوت میکنن و تا همیشه حسرت داشتن مادربزرگ میمونه رو دلم

واسه همینه ۴/۵تا بچه میخوام که با خواهر و برادرای خودم بشیم یه ایل و عیدا و ماه رمضونا و پنشنبه شبا بشینیمو بخندیمو انار دون شده بخوریمو خاطره بسازیم.

Va hid:
۷ خرداد ۹۷، ۲۳:۰۶

چه آرزو های قشنگی!!!!!


اوهوم
خیلیا دورو برم همشو باهم دارن

هلما ...:
۷ خرداد ۹۷، ۲۳:۱۲

تو این عقده هم تفاهم داریم!


:)))))))
خدایا عقده هایمان را مداوا بفرما

زرین هور:
۷ خرداد ۹۷، ۲۳:۱۳


سلام
وبلاگی با محتوای جالبی دارید
ما هم یه سایت مهندسی داریم که کلی پست جذاب و اختصاصی آماده کردیم(ترفندهای فتوشاپ، ویندوز، آندروید و... +آموزش های برنامه نویسی) که همشون رایگانه
در کنارشم ممبر واقعی تلگرام برای فروش داریم
ممنون میشیم بهمون سر بزنید و لینکمون رو تایید کنید.
http://www.zarrinhoor.com/


سلام
تلگرام که فیلتره اندر فیلتره عامو!
۳روزه دارم عرق جبین میریزم ۵دقیقه تونستم وصل شم
:|
آلاء .:
۷ خرداد ۹۷، ۲۳:۲۴

من فقط تا6سالگی مادر بزرگ داشتم که زمین گیر بود نچشیدم لذتش و


یه لحظه فکرکردم نوشتی ۶تا مادر بزرگ داشتی
:))
میخواستم بگم خدایا حکمتتو شکر به یکی هیچی نمیدی به یکی ۳جفت میدی
خدارحمتشون کنه
گوشنا صبور:
۷ خرداد ۹۷، ۲۳:۲۷

من که دغدغه شما را نفهمیدم
ولی هدفمند بنویسید تو رو خدا


دغدغه ی من در حال حاضر خواهر زاده ۴سالمه که درخواست لپ لپ کرده از من این وقت شب
مگه یارانست هدفمندش کنم!
هیچ اعتقادی مبنی بر لوس و بی مزه بودنمم ندارم
آلاء .:
۷ خرداد ۹۷، ۲۳:۳۷

البته پدر بزرگم 4تا زن گرفت هیچکدوم و ندیدم:)
تا این حد بدشانس


خب پس
زیادم بیراهه نگفتی
:)))
ایشاالله مامان بزرگ شدن خودت
فرشته ...:
۷ خرداد ۹۷، ۲۳:۳۹

من مادربزرگ دارم ولی از اینا که تو گفتی رو نداشتم:|
یه سری خاطره‌های خوب از روستا و دورهمی‌هامون دارم ولی نه این شکلی.
دلم یه دفعه هوای شبهای بی‌برقی تو روستا با خاله‌ها و بچه‌ها رو خواست، قدر اون حال و هوا رو نفهمیدم و الان گاهی دلتنگشون میشم...هعی...


:))))
شبیه اینام قبوله دخترم
همینکه تجربه کردی و الان دلتنگشونی ۳هیچ از من جلویی
برگ سبز:
۷ خرداد ۹۷، ۲۳:۴۰

هه
همچو خبرایی نیست خیلی
من دارم
دو تا مادربزرگ هم دارم


عععع
:))
البته من مادربزرگ پدری داشتم که خب فکرمیکنم شبیه مامان بزرگای تو بودن

فرشته ...:
۷ خرداد ۹۷، ۲۳:۴۲

اره الان که گفتی یادم اومد و دلم تنگ شد:)


برو دعا کن به جون من که شب سه شنبه ای یادت انداختم همچون خاطره هایی هم داشتی
:))
جناب قدح:
۷ خرداد ۹۷، ۲۳:۴۸

سلام :)
درود بر مادر بزرگ های عزیز و دوست داشتنی ...
خوبی مریم بانو ؟
طاعات قبول


سلام
ممنونم
از شمام
:)
به عنوان یه هدف بلند مدت به مادر بزرگ شدن فکرمیکنم
بهارنارنج :):
۷ خرداد ۹۷، ۲۳:۵۲

منم دلم خواست
میدونی وقتی بابابزرگا فوت میشن نمیدونم چرا جمعا یجورایی ازهم میپاشه:)


دقیقا
مث خونواده پدریم
محبوبه شب:
۸ خرداد ۹۷، ۰۰:۰۰

مامانِ مامانم تقریبا همین خصوصیات مادرجان قصه تو رو دارن (خداوند نگهدارشون باشه) ولی با این تفاوت که اهل کتلت نیستم و تنها غذایی که دوست دارم خونه ایشون بخورم قُروتی هست (ترکیب ماست و کشک و نعناع و گردو و کمی روغن و زردچوبه)

خدا رحمت کنه مادر بزرگتو


باید خوشمزه باشه
:))
خدا مامان بزرگتو حفظ کنه 
yasna sadat:
۸ خرداد ۹۷، ۰۰:۰۷

مامان بزرگ یا پدر بزرگ ندارم

یدونه زن آقاجون دارم که بیشتروقتا اسممو یادش میره و چند وقت یبار به خانودام میگه اینو شوهرش بدین:|


:))))))))
چقد جذاب
ماچ داره ها
هاتف ..:
۸ خرداد ۹۷، ۰۱:۲۲

همیشه همه چیز باب میل ما نیست . برای همینه که آرزو می کنیم و آرزوهامون برآورده نشده خشک میشن .
زندگی خیلی عجیب شده


زندگی عجیب بود
:|
پریسا سادات ..:
۸ خرداد ۹۷، ۰۱:۵۸

منم مادربزرگ دارم یکی . اما از این خاطره های خوشگل موشگل ندارم:(
من بابابزرگ ندارم:(


خب منم داشتم
ولی مطمعنم اگه مادر مادریم زنده بود من همه ی اینارو تجربه میکردم
غمی ‌‌:
۸ خرداد ۹۷، ۰۵:۵۲

یه جور نوشتی ته ته آرزو انگار مثلا خیلی دم دستی و کم توقعی. این آرزوهای لاکچری رو بچه‌های بیل گیتسم ندارند... :))
چون نداری فک می‌کنی این‌طوریه. چیزی که واقعا هست این‌طوریه که حوضه مادربزرگه ترک برداشته و خیلی وقته که توش آب و ماهی نمی‌ریزند. باغچه خونه مادربزگه رو کسی حال نداره بیل بزنه و پر علف هرزه. سفره افطاری رو که توی حیاط میندازی از باغچه هرچی چسونه و پشه و مگسه میاد می‌افته توی آش و دیگه هم نمی‌تونی جداش کنی. مادربزرگه بخواد خیلی بهت خدمت کنه میره سراغ صندوق عروسیش و ازش یه مشت آجیل کهنه میاره که از فرط موندگی تند شده و از روی رودربایستی باید بخوریش


:))
خب معلومه اونا همچین آرزویی ندارن،مث من شاسکول که نیستن
اوهوم،خیلیا قدر نمیدونن،به قول هاتف زندگیا عجیب شده،انگار زورشون میاد زندگی کنن،فکرمیکنن اینا تموم شن‌ برن ورژن آپدیت شدش میاد بالا
ازاون طرف مامان بزرگام دیگه مامان بزرگ نیستن،انگار خستن
یکیو میشناسم وقتی مامان بزرگش مرد میگفت بلاخره مرد :|
یا یکی از دوستام هر چند وقت یه بار لباس مشکی میخریدن منتظر بودن
:|
حامد سپهر:
۸ خرداد ۹۷، ۰۷:۰۱

منم ندارمشون ولی فکر میکنم با این اوضاع اقتصاد و مملکت دیگه اون صفا و صمیمیتها دیگه نیست
مادر بزرگها الان بجای انار دون کردن و کتلت خوشمزه پختن مدیر گروهن تو تلگرام((:


:))))
دیروز سر کلاس دختره میگفت مامان بزرگ پدریم همش تو اینستاگرامه اون یکی هم شب تا صبح جلو جم تی وی 
مادر بزرگای آپدیت شده ای داشت بنده خدا
میرزا مهدی:
۸ خرداد ۹۷، ۰۸:۵۵

کلا مادر بزرگ و پدر بزرگ بهونه ست برات. دلت کُتَک میخواد. یعنی دوتا موجود مهربونو میخوای باشن که بتونی آشوب و هرج و مرج به پا کنی و بری بهشون پناه ببری. آخه دختر انقدر شَــــــــــــرّ؟



خوشم میاد آدم تیز و بزی هستی
:دی
اصلا یکی از دلایلی که سر به شورش برنداشتم تاالان همینه
پناهگاه ندارم
ام شهرآشوب:
۸ خرداد ۹۷، ۱۳:۰۷

منم دلم برا ننه م تنگ شده :(

پارسال شب آخر شعبان عمرشو داد به تو :|


خدا همه ننه بزرگا و بابابزرگا رو رحمت کنه


خدا رحمتشون کنه
نیــ روانا:
۸ خرداد ۹۷، ۲۲:۴۵

لایک به میرزا
قشنگ پته تو ریخت رو آب
دختره چش سفید
نوچ نوچ نوچ


:)))
آرزو برجوانان عیب نیست دخترم
هویجوری:):
۸ خرداد ۹۷، ۲۲:۴۷

مامان بزرگ و بابا بزرگ من 11 تا بچه دارن:))))بگو ماشاءالله 😂
فک کن همشون دوتا بچه دارننه،البته یه عموی مجردم دارم که مجلسمونو گرم میکنه
،البته دوریم ازشون واسه همون هرکس میره چند شب اونجاست،وقتی یه تعطیلات یا مناسبتی میشه مثلا عید یا عروسی خونه منفجر میشه،مثلا تو آشپزخونه عروسا آشپزی میکنن،یه اتاق بچه ها،یه اتاق تینیجرا و...شبا و صبا نیم سایت فقط باید رخت خواب جمع و پهن کرد:)))خیلی باحاله مریم
خونه ی بابا بزرگ من حوض نداره،کنارش چشمه داره:))تابستونا أنواع درخت میوه ها تو حیاطشون هست،زردآلو،آلو،آلبالو،گیلاس، سیب،تخمه،توت فرنگی،انواع سبزیجات..
اینارو نگفتم دلت بخوادااا،من خودمم دلم لک زده براشون،البته الان خیلی شرایط فرق کرده،هیچ کس نمیتونه زود به زود بهشون سر بزنه:(


ماشالللههههههه
:|
دقیقا اگه نگفتی که دلم بخواد پس برای چی گفتی که الان دلم میخواد؟!
عاغا دلم خواست خب
تنهاحسی از این متن بهم منتقل شد خواستن بود دیگه دخترم

تا دیر نشده زود به زود برین فرزندانم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">