جاست فرند!
یه دوست دارم اسمش رضاست
وقتی میبینمش بلند بهم میگه سلام مریم!
منم با لبخند میگم سلام رضا
اول خودش ،خودشو دوست من دونست
در انتهام من اونو دوست خودم
به شاطر نونوایی گفته بود من دوستشم
مثل یک جنتلمن واقعی دستشو میاره جلو
منم خب برای اینکه ناراحت نشه دست میدم باهاش
طرفداره مسی و علی کریمیِ
در هفته ۲ بار میبینمش
حالمو میپرسه
از کار و زندگیم میپرسه
و بهم میگه شال بنفشم خیلی بهم میاد
وقتی میخوام از خیابون رد شم ازم میخواد مواظب خودم باشم
تقریبا هر هفته که میرم آب بخرم
میاد و بطری ها رو ازم میگیره و برام میاره
بهش میگم خودم میبرم سنگینه،هم وزن خودته!
عصبانی میشه میگه من مردم،من فوتبالیستم!
از مامانش میناله که مجبورش کرده بره کلاس زبان
روزایی که میرم در انبارو ببیندم
میاد قفل کلید ازممیگیره و درو میبنده
بعدم بهم میگه فردا میای دوباره؟
منم میگم شاید!
الان دوهفتست نیمده کلاس زبان
یا مامانشو راضی کرده
یا مامانش اونو راضی کرده!