برای خودم!

مریم عزیزم
من ازت معذرت میخوام که با تصمیمم و بخاطر علاقه ام کاری با تو کردم که در اواسط بیست سه سالگیت مجبوری روزی سه تا ژلوفن بخوری
من میدونستم که تو فکرمیکردی در حالی که دهه نهم زندگیتو پشت سر میذاری و به شکست ها و موفقیت های گذشتت فکرمیکنی باید این شکلی قرص میخوردی
من واقعا متاسفم که گوی آرزوهاتو تیکه تیکه کردم
متاسفم که قلبت تیکه تیکه شد
متاسفم که نمیتونم اونقد قوی باشم و اونقد بهت انرژی بدم که ورزش مورد علاقتو ادامه بدی بدون‌توجه به همه ی مخالفت هایی که باهاشون روبه رویی و برسی به آرزوهایی که برای خودت داشتی
متاسفم که قهرمان درون تورو کشتم
وقتی امروز با ناراحتی صفحه ی الهه منصوریان رو آنفالو کردی و لباسای کاراته که با عشق میپوشیدیشونو بلاخره بعد ۱۹ روز از گوشه ی اتاقت برداشتی و با همون لکه های خون روشون پرت کردی ته کمدت من فهمیدم یه تیکه دیگه از قلبت جدا شد
وقتی به ۲۰ مرداد فکرمیکنی روزی که سه ماه خودتو براش آماده کرده بودی
ویزاتو گرفته بودی
و قرار بود چمدون ببندی
اما دقیقا همون روزی که باید برای بلیط اقدام میکردی تو اتاق عمل بودی
من عذر میخوام که با تو ،تو بیست سه سالگی همچین کاری کردم
من عذر میخوام که تورو مجبور کردم تو بیست سه سالگی مثل ۴۰ ساله ها آینه بگیری دستتو هی دنبال نقص بگردی
اما مریم عزیزم،همه ی این روزا میگذره،چی میمونه برات جز یه خاطره و چندتا لباس وچندتا عکس و حسرت اون مسابقه و ۲۰ مرداد ۹۷!
ولی من به تو اطمینان میدم ،تو به زودی دوباره همون مریمی میشی که به قول مریم مامان "خنده هاش مثل سشوار بود
همون مریمی ک دهنش اندازه اسب آبی به خنده وا میشد و ماها رو سرذوق میورد"
...
دوست دار تو
مریم!