چهل روز شکرگزاری.هفتم

دیروز بچه ها این عکسارو فرستادن برام
میگن یادش بخیر چقد وحشی بودی!
"چقد وحشی بودی" یه تعریفه بین‌ماها !
بعدِ وقفه ی ۸ساله ای که افتاد همیشه آرزوم شنیدن دوباره ی اسمم از بلندگو برای رفتن روی تاتمی بود
مامانم مخالف اصلی بود
دوم دبیرستان به بعد نذاشت برم
میگفت تو سن رشدی،قدت کوتاه میمونه،اون همه شیری که بهت دادم حیف میشه!
بابرنامه ریزی ۶ماهه نکه مامانم راضی شه ولی دیگه مخالفت نکرد و من تونستم کاراته رو از سر بگیرم
بعد ۸سال بلاخره برگشتم‌روی تاتمی
تمام مدتی که عکسارو میدیدم خداروشکرمیکردم برای اینکه تونسته بودم برگردم به کاراته
من هیچوقت تو اون مدت بخاطر برگشتم شکرگزار نبودم
درسته نشد اونچه که انتظارشو داشتم ولی حداقل برای‌مدت هرچندکوتاهی به آرزوم‌رسیده بودم
و الان لذت اون روزا میچربه به تلخی آخرین روز

مگه چند بار تو زندگیم دقیقا همونجایی ام که دوست دارم!

برای همه اون روزا شکرگزارم.روزایی که تا اخر عمرم مطمعنم هر زمان و هرمکان یادش بیوفتم قلبم میخنده!
میدونم عکسام برای شما جذابیتی نداره
ولی برای خودم که داره