چهل روز شکرگزاری.نهم

مامانم که میفهمه منو بارداره هیچم خوشحال نمیشه
و کمر همت میبنه که منو از دیدن این دنیا محروم کنه و خودشو راحت
اما تلاش هاش در جهت نابودی من مثمره ثمر نبودن و من با قدرت و سماجت هرچه بیشتر این دنیارو مزین میکنم به قدوم مبارکم
میخوام بگم مامان من که مامانم بود اولش نمیخواست منو دیگه از بقیه چه توقعی میتونم داشته باشم؟!
و در آخر میخوام نتیجه گیری کنم اینکه مامانم موفق نبوده در عملیات نابودی من جای شکر داره دیگه!
علاوه بر اینکه خودم باید برای بودنم شکر گزار باشم عارفه باید باشه چرا که اگه من نبودم تو مهمونیاخودش باید تنهایی ظرفارو میشست!
یا معین اگه من نبودم کی باهاش میرفت نهار بخوره؟!
یا باقر از کی میخواست پول قرض بگیره؟!
اصلا خود شماها!با عدم وجود من دنیای وبلاگ نویسی تا همیشه احساس خلع میکرد :|
گذشته از اون درسته زندگی آسونی ندارم و مثل میدون جنگه میمونه برام
ولی واقعا خوشحالم از بودنم!