تو دِلی یا!

خواهرم مدت طولانی که تو آفتاب بمونه خون دماغ میشه
خیلی وقتا از مدرسه زنگ میزدن مقنعش خونی شده براش مقنعه ببریم
بابام هیچوقت ماشین رو تو آفتاب پارک نمیکرد
پیاده روی اغلب شبها میرفتیم یا دم دمای غروب!
همیشه‌خیلی زود خون دماغ میشد
اما من هیچوقت اینطوری نبودم
انگشتمو تا ته هم میکردم تو سوراخ دماغم فایده نداشت
خیلی وقتا تو عالم بچگی دوس داشتم خون دماغ میشدم
تو حیاطمون درخت توت سیاه داریم
با آب توت سیاه‌برای خودم رد خون میساختم از بینیم
کم کم تبدیل شد به یک اتفاق خوشایند برام
بزرگ تر که شدم،تصور میکردم اگه وسط محوطه ی دانشگاهشون خون دماغ شه با ری اکشنی که از ادمای اطرافش‌میبینه میتونه بفهمه کی روش کراش داره!
دقیقا ۱۵ تیر روزی که خواهرمو از بیمارستان‌با نی نیش اوردیم خونه
تو اشپزخونه با خواهر شوهرش سالاد درست میکردم
دستش کبود بود
گفتم چی شده
گفت سِرُم زده.مسموم شده بود!
خندیدم و گفتم" یکی از فانتزی های زندگی من سرم‌زدنه!باید چیز جذابی باشه!"
به فاصله ی ۱۴ روز هم سرم زدم
هم دستم کبود شد
هم هنوز که هنوزه خون میاد از بینیم
ناگفته نماند۴تا آرزوی دیگه‌این شکلی هم دارم که امیدوارم خداوند منان و متعال نادیده بگیرتشون و آرزوهای آشکار و بی خطر من رو جدی بگیره
گفتم که بگم حواستون به خواسته های یواشکی که تو دلتون دارین باشه فرزندانم!
مثلا دقیقا مشخص کنین حتما نباید بینیتون بشکنه و به خاک اوزما بیوفتین که مثلا به فانتزی چکیدن خون از بینیتون برسین!
با یه انگشت ساده هم میشه این مهم اتفاق بیوفته!
میترسم فانتزی بعدیم که شکستن پام هست با زیر هیجده چرخ رفتن به واقعیت بپیونده!
خلاصه حواستون باشه!آرزوهاتونم با دستورالعمل محقق شدنشون برای خدا پست کنین!

برای زنده موندن من هم دعا کنین!

نسر ین :
۲۰ دی ۹۷، ۱۹:۳۵

دقیقا منم همیشه دلم می خواد مریضی سختی بگیرم یا تصادف کنم صرفا برای اینکه دل بقیه برام بسوزه و محبت کنن بهم:))


:)))
تو تصوراتم تومور مغزی دارم بعضی وقتام سرطان خون و اخرشم‌در‌جوانی جان به جان افرین تسلیم هستی میشم!
همیشه از این فکرای خودم میترسم!
نسر ین :
۲۰ دی ۹۷، ۱۹:۳۹

دیوانگی های من و تو تمامی نداره مریم :)
آخرشم هیشکی عاشقم نشد بهم ثابت بشه که بدون شرحه شرحه شدن هم میتونه دوستم داشته باشه :(


:))
گفتی نسرین و آتش افکندی به جانم!
من تصمیم گرفتم این بازی کثیف رو در بیست و چهارسالگیم متوقف کنم!تا زمانی که از سرزمین پارس و حتی غیر پارس کسی پیداشه قاشقم شه :))
فرشته ...:
۲۰ دی ۹۷، ۱۹:۴۴

وای مریم:))
یاد یکی از دوستام افتادم که می‌گفت همیشه دوست داشتم یه بار بی‌هوش بشم :)))


امیدوارم برای زایمانش به این خواستش برسه!
:)
فرشته ...:
۲۰ دی ۹۷، ۱۹:۵۳

نه میخواست جلوی همه از هوش بره :))


کمبود محبت موووج میزنه تو جامعه
:))
فرشته ...:
۲۰ دی ۹۷، ۲۰:۰۵

واقعا :)))


خدا شفامون بده
:)
پشمآلِ پشمآلو:
۲۰ دی ۹۷، ۲۰:۰۹

خدا بگم چیکارت کنه:))
برو فانتزیاتو عمل کن دخترم:))


باید یه تجدید نظر بزنم
:))
واران ..:
۲۰ دی ۹۷، ۲۰:۱۱

قانون جاذبه و جذب با کسی شوخی نداره حتی شما دوست عزیز :))
از این به بعددددد :دی
سعی کن همه چیزای خوب رو جذب کنی روله :)


نمیدونم چیه قانون جذب برعکس رو من جواب میده
:))
بهارنارنج :):
۲۰ دی ۹۷، ۲۱:۳۸

تمام این هفته حواسم بود چندبار گفتی بربم بیزون نشد،از30ام امتحانام شروع میشن ولی یه فیلم خوب بیاب این هفته بریم سینما

میشه تو فانتزی هات منو یه ادم پولدارو خوشبخت تصور داشته باشی؟


:|
باشه،تصور کردم
:|
نیــ روانا:
۲۰ دی ۹۷، ۲۲:۰۰

از دست تو که هیچیت به آدمیزاد نرفته :دی


:)))
قربونت برم
تو دلی:
۲۰ دی ۹۷، ۲۲:۴۴

فکر کردم واسه من پست گذاشتی:||


دردابلات که ناامیدت کردم
:))
حامد :):
۲۱ دی ۹۷، ۰۰:۲۱

منم یه برادر کوچکند از خودم دارم که به خاطر آفتاب خون دماغ می‌شد ولی حالا که ۱۸سالش شده تقریبا دیگه این مشکل رو نداره ولی من هیچ وقت نمیخواستم خون دماغ بشم یا مثل اون باشم اخه همش دعواش می‌کردن که حق نداری بری بیرون و زیر آفتاب بری ... مخصوصا که عاشق آفتاب بودم


خواهر منم الان دیگه خوب شده!
یه زمانی از افتاب متنفرررررر بودم
آشنای غریب:
۲۱ دی ۹۷، ۰۰:۵۴

آب جعفری بریزین دماغتون
انگشت کوچک رو بگیرین بالا و فشار بدین

و یه راه حل عجیب شیخ بهایی
با همون خون دماغ رو پیشونی تون بنویسین زن کی قباد دختر شد
تو اینترنت هم میتونین سرچ کنین
در ضمن من خودم امتحان نکرده ام ، فقط شنیدم


الان دیگه بدون این کارا خون میاد
میپاچه
:)
حامد سپهر:
۲۱ دی ۹۷، ۱۰:۰۵

حالا هی بگو یکی از فانتزیام اینه چشمو باز کنم ببینم تو جزایر قناری یا تو کشتی اختصاصی خودمم اگه محقق شد:))


همینو بگو

آشنای غریب:
۲۱ دی ۹۷، ۱۰:۵۵

من هم برا قطع خون دماغ اون راه حل ها رو نوشتم


عععع
چه جالب!
ممنونم
اما نه درحد زیاده و هم اینکه دلیل مشخص شده ای داره
آقای سر به هوا :):
۲۱ دی ۹۷، ۱۱:۲۶

فانتزیت وقتی به واقعیت تبدیل شد که دانشگاه تمام کردی!
شاید اگه هنوز دانشگاه بودی بدت نمی امد:)


فکرنکنم با شناختی که از همکلاسی ها و هم دانشکده ای هام داشتم
:)
هلما ...:
۲۱ دی ۹۷، ۱۴:۲۸

این پست به طرز وحشتناکی داغونم کرد. شوخی نمیکنم واقعا بخاطر یه حماقت بزرگم تو عالم بچگی متاسف شدم.!


ماکه واقعا از ته ته دلمون نمیخواستیم
هلما ...:
۲۱ دی ۹۷، ۱۵:۰۲

میدونی مریم. بعضی از رویاهام هستن که یه وقتایی عینا تو واقعیت اتفاق میافتن البته خوب و بد داره ها حتی خوباش خیلی بهتر از بداشه.


چه جالب!
اینکه خوبو بدش باهم اتفاق میوفته خوبه 
مرتضا دِ:
۲۱ دی ۹۷، ۱۵:۰۹

من اولین بار که خون دماغت شدم
سرنوشت زندگی ام عوض شد !


خون دماغم شدی؟!

صبورا کرمی🦄:
۲۱ دی ۹۷، ۱۷:۳۵

وای مریم 😂😂😂😂

خیلی خوبی دختر :)))

ن


قربانت
ازخوتونه
:)
پسرک تنها:
۲۲ دی ۹۷، ۱۰:۵۶

خاک اوزما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ینی حقت فقد همون دختره بود


تو یه مشکل شخصی با من داری ها
:|
بیا کینه هارو بذاریم کنار
وگر دست محبت سوی تو یازم
به اکراه نیار دست از بغل بیرون برادر
بانوی شرقی:
۲۲ دی ۹۷، ۱۵:۱۳

😂سبک جدیده آرزو کردنه؟


کاریه که از دستم برمیاد
:))
مرتضا دِ:
۲۲ دی ۹۷، ۱۶:۳۷

فک کنم همون یه بار
سوم راهنمایی بودم


سرنوشت منم با یه دماغ عوض شد!
یه دماغ!
کی فکرشو میکرد؟؟
یه دماغ ناقابل!
مرتضا دِ:
۲۳ دی ۹۷، ۱۱:۱۴

دماغت زیادم ناقابل نیست! :|


دماااااغ بود برا خودش
:|
برو بیایی داشت که بیاعو ببین
:|
هاتف ..:
۲۳ دی ۹۷، ۱۲:۱۴

خدا یه عقلی به تو بده یه پولی به من :))))
حالا عقله رو به تو نداد پوله رو به من بده


به خودم بده خوشحال تر میشم
:))
هاتف ..:
۲۳ دی ۹۷، ۱۲:۳۲

نه به تو بده عقل نداری پولو هدر میدی . به خودم بده من تیکه تیکه بهت بدم :))


خیلی ممنونم واقعا
:|
حالا میشه هم پول به تو بده هم به من
دعوامونم نشه
جناب منزوی:
۲۹ دی ۹۷، ۰۱:۲۰

الان عبرت گرفتید؟ :)


من؟
من عبرت گی و درس گیرم  خرابه
:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">