تقریبا از اواسط تیرماه باخودم مهربون شدم.آژانس میگیرم دائما.چیپس میخرم برای خودم و فیلمهای آبدوغ خیاری میبینم در حالی که لواشک های مامانپزم رو میجوم(لواشک را باید جویید).از این چیزای ۶۵ هزارتومنی میخرم که تو کل عمرم خرید دسته جمعیش به ۴۰تومن هم شاید نرسیده بود.(اون نمکدون رو بده من)خلاصه داشتم میگفتم بعدِ صدسال حرف‌زدن ازش و فکرکردن بهش بلاخره اواسط تیرماه کوهنوردی رو شروع کردم با یه گروه باادب و بانزاکت و باشعور،حامی، نگران ،مهربون و پیر دقیقا برعکس خودم.باید بگم یکی از مهارت هام که تخصص زیادی هم توش دارم ننه من غریبم بازیه.طوری که یکی کولمو میگیره.یکی از بطریش،بطریم رو پر میکنه.اون یکی آبنبات هاشو باهام تقسیم میکنه و یکی دیگه از آلوهاش به من میبخشه.باید بدونین ادمی که از بطریش تواون شرایط کسی رو سهیم میکنه خیلی آدم بخشنده و بزرگیه و ادم نباید از کنار همچین آدمهایی در این دوره ی گرگ صفت که دوستمون بهمون میگه باید بیشتر آب میوردی به راحتی بگذره ولی از اونجایی که متاسفانه زن داشت مجبورم به راحتی بگذرم .خلاصه اینکه زدم به دل کوه و دشت و دمن و غروب رو از بالا ترین نقطه ی کوهای کرمان میبینم.کوهنوردی حس رهایی ای داره که تاحالا هیچ جا و با هیچ کس تجربش نکردم.از مادر پیرتان به شما توصیه که حداقل یک بار و بیشتر از یک بار کوهنوردی رو با گروه های کهنسال و پیر و متاهل تجربه کنید.اینقد پیچیدست که نمیتونم براتون توصیفش کنم.انگار دائم داره بهت میگه اگه اینجوری و اینجوری باشی میرسی به مقصدت و اگه اینجوری و اونجوری نباشی سقوط میکنی!بله به همین راحتی جانم!
توصیه یک:تو این یک ماه به این نتیجه رسیدم زیادی هم ادم نباید با خودش مهربون باشه.چون کم کم تبدیل به وظیفت میشه و دیگه هیشکی ازت تشکر نمیکنه.برای همین تصمیم گرفتم در‌مورد اژانس گرفتن زیاد مهربونیم رو خرج نکنم علاوه براینکه کسی نمیگه دستت دردنکنه در نهایت دهن جیب خودم رو سرویس میکنم.
توصیه دو:اگه قصد کوهنوردی دارید ناخن های پا و دستتان را از ته بگیرید.البته نه تا ته ته.منظور حدیست که معمولا جلو تر نمیتونید برید!
توصیه سه:قبل از تصمیم گرفتن در مورد کوهنوردی به صورت حرفه ای از بازار کلیه، قیمت یک جفت کلیه سالم را بپرسید!
توصیه چهار:ادم با یک کلیه هم میتونه بره کوه ولی بدون کفش و کوله ی مناسب خیر!
توصیه پنج:چون میدونم نصف کامنت ها "اووووو چه قالبی" است پس کامنت هارو باز میذارم که بگین اووووو چه قالبی !کامنتی که تعریف نکنه از قالبم بلاک میشه.
ممنونم که همکاری میکنید.میدونم عنوان هم خیلی خفنه :)
مریــــ ـــــم سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۲۹ ق.ظ
دچارِ فیش‌نگار:
۱۵ مرداد ۹۸، ۱۰:۳۵
شب رفته بودین کوه؟
قالب شب شده
شب میاییم پایین
قالب قشنگ شده :)
بهار ...:
۱۵ مرداد ۹۸، ۱۰:۵۷
ا تو مریم خودمونی؟ چقدر عوض شدی...😁
بله.خودشه
جمله دومت رو به عنوان تعریف قبول میکنم :)
جناب قدح:
۱۵ مرداد ۹۸، ۱۱:۱۴
سلام :)
همیشه در اوج و بلندی باشی :))
+ قالب خیلی شب نشده !!؟؟
سلام
ارزوی خوبی بود
ولی قبلش باید ترس از ارتفاعم رو از بین ببرم
قالب خیلی هم قشنگ و لاکژریست :))
نویسنده باهرگونه پیشنهاد و انتقاد برخورد جدی میکند!
امّــــــــ شــــــــــهــــــــرآشــــــــــوبـــــــ:
۱۵ مرداد ۹۸، ۱۱:۳۱
اووووه چه قالبی!! چه عنوان خفنی!
چه دختر شایسته ای!!
خوشحالیم که برگشتی
باماهم مهربون باش لدفن :)
دختر شایسته ی سال که میگن منم :)))
خوشحالم که خوشحالین!
سعیم رو میکنم :)
عارفه ...:
۱۵ مرداد ۹۸، ۱۱:۵۰
ممنونم که نوشتی عزیزم.
:*
اگه میدونستم همچین کامنتی میذاری اصلا پست نمیذاشتم :/
پا ییز:
۱۵ مرداد ۹۸، ۱۳:۲۸
اتفاقا منم کوه رفتم چند بار
البته کوه نه هاااا کوه معمولی
اتتتتتتفاقا تو کف اینم چجور برخورد کردی که بهت آب دادن؟
من بسسسسسیار کم بار میرم کوه اما انصافا آب کم می بردم و اشتباه بود
دیگه همین
خوش باشی
درباره ی قالبتم علاف نیستم هر دفعه نظر بدم 😏
استاد مظلوم نماییم
:))))
تو صف وایساده بودن آب بهم برسونن
حالا چرااینقد عصبانی؟؟
کامنت قبلیتو قبول دارم
پا ییز:
۱۵ مرداد ۹۸، ۱۳:۳۸
جدی برداشتت این بود که عصبانیم؟ 😮
بله
خیلی زیاد
که البته معلومه اشتباه کردم :)
دچارِ فیش‌نگار:
۱۵ مرداد ۹۸، ۱۴:۱۶
خوشحالم که عارفه رو خوشحال کردی
+ هوم جذابه قالب
:|
بله
نیــ روانا:
۱۵ مرداد ۹۸، ۱۶:۵۳
همین دو روز پیش داشتم بهت فکر میکردم
گفتم صد درصد داره کارهاشون ردیف میکنه از ایران بره برای همین خبری ازش نیس :))
اوه اووووه چه قالبی
وای وای چه بانوی کوهنوردی
یک عدد دوست کوهنورد دارم حرفه ای در حد دو بار اورست و یک بار کلیمانجارو
حتما تجاربت رو بهش منتقل میکنم :دی
خوشحالم که این دفعه فکرنکردی از وسط نصف شدم یا دستوپاهامو از زیر تریلی جمع کردن و بهم چسبوندن:)
شمارمو بهش بده بگو کمکی چیزی خواست درخدمتم :دی
هلما ...:
۱۵ مرداد ۹۸، ۱۹:۱۲
اول اینکه اه با این قالبته، بی لیاقت قبلی چش بود مگه اه.
دوم اینکه خیلی بیشعوری، دلم میخواد از اعماق وجودم بهت فحش بدم😆
سوم اینکه دلتنگ این ادبیات بیمارگونه ات بودم.
چهارم اینکه نه بابا میبینم آدم شدی.
پنجم اینکه کوهنوردی بهت ساخته از این فاصله هم میتونم تشخیص بدم.
گردن من ازمو دراز تر،بیا بباف :))
بابا یکی از مخالفین اصلی قالب قبلی خودت بودی که
اصلا تمام بیان یک صدا هم شین.بیانیه هم صادر کنید حالا حالاها قالبم همین خواهد بود،پس بهتره بپذیرید.
ماچ برتو باد
هلما ...:
۱۵ مرداد ۹۸، ۱۹:۱۳
یادم رفت بگم قالبت شده ستاره های شب..
اخه تو چقد بامزه ای دختر ://
از دوطرف دهنم چاک خورد :|
روناک رخساری:
۱۵ مرداد ۹۸، ۱۹:۴۰
چه خوب شد قالبت
:)
متشکرم
هلما ...:
۱۵ مرداد ۹۸، ۲۰:۱۶
من با قالب مشکلی ندارم هوس کردم حال خودت رو بگیرم مثلا :)))))
مااااااااااااااااچچچچچچچ فراوان :)
اره خیلی حالم گرفته شد
همچین چلونده شد :)))
ماچِ تفی
مهیار حریری:
۱۵ مرداد ۹۸، ۲۱:۰۲
اوووو چه قالبی
من تپه نوردی کردم ولی کوه نوردی به اون معنای اکیپی و با وسایل و دم و دستگاه و فلان رو نه.
پستت برام آموزنده بود :دی
:)))))
حالا وقتی با ناخن پای بلند رفتی کوه و دهنت سرویس شد اونوقت به جون من دعا میکنی!
واران ..:
۱۵ مرداد ۹۸، ۲۱:۰۴
سلام
اول اینکه خوشحالم بعد از حدود ۴۰ و خورده ای روز به دامان وبلاگت برگشتی و نوشتی !!
دلمان تنگ شد عامو :| دیگه لطفا توام مثل میرزا چله نگیر :|:))
دوم اینکه من تو این گرما تنها جاییکه اینمدت رفتم کوه بوده کوه از نوع پارک :) بیشتر پارک بوده تا کوه و کوهنوردی :دی
سوم اینکه قالبت خیلی قشنگه و زیباست واقعا میگم !!
خیلی خیلی خوبه و به قول خودت خفنه !
ولی مریم چه دلت بخواد چه دلت نخواد میخوام یک کوچولو برای بار دوم برم رو منبر (بار اول رفتم کلی هم نوشتم از خوش شانسیت ، اینترنتم قطع شد:| ) پس با اجازه دوباره میرم رو منبر .
در عین اینکه قالبت خوبه و خفن و خوشگل ولی یه ایراد اساسی توش هست اونم اینکه قسمت نظردهی اش مشکل داره :|
نه زمانی که تایپ میکنیم نه !
زمانی که جواب شما رو میخوایم بخونیم :|
این قسمتش برای من حکم یه چرخ و فلک تو دور شدید رو داره :|
حالت سرگیجه و چشم درد شدید به سراغم میاد متاسفانه :|
چون چشمام به رنگ مشکی و رنگهای تیره حساسه یا باید از خیر جواب کامنتم بگذرم و جواب و کلا کامنتای دوستان رو نخونم :|
یا باید از خیر چشمام :|
یا باید یکمدت اینجا نیام و اگر خوندمت خاموش بیام خاموش برم :|
یا اینکه کامنت های پست هات رو خصوصی بزنم بلکه چشمام اذیت نشه:|
یا شما یه محبت میکنین رنگ آسمون رو آبی میکنین :)
آبی آسمون نه تیره :)
یا یکی از خوانندگان غروغرو و پرحرفتو که واران باشه برای یکمدت از دست میدی :دی
نه از دست دادن کامل ولی خب خاموش میشم :|:(
اصولا میرزا و پری و سایر دوستانی که منو میشناسن میدونن به وبلاگ های تیره و تاریک بخاطر همین مورد نمیرم ! البته شما قسمت پست هات عالیه ولی خب قسمت جواب به کامنت برای من مشکل سازه :|
حالا دیگه میل ، میل شماست :)
که کدام گزینه رو انتخاب کنید:))
ممنونم که نظرات همه خوانندگان وبلاگتو میخونی ولی در آخر کار و هدف خودتو دنبال میکنی :))))))
الان مریم به واران میگه با تمام احترامات برای شما :دی
ولی من کار خودم رو انجام میدم :دی
ولی کار و هدف خودتو اجرایی کنی یکمدت از دست کامنتای طولانی من به کل راحت میشی:)))
پوزش بابت طولانی بودنی کامنتم:))
ممنونم :*
واران من خودم طراحی نکردم و واقعا بلد نیستم اینایی میگی رو تغییر بدم یا انجام بدم.
ته همه ی دانستن های من از این کارا کپی پیست کردنه.
والا قطعا انجام میدادم.
شرمندم واقعا
واران ..:
۱۵ مرداد ۹۸، ۲۱:۵۶
دشمنت :)
اسم اون شخص کیست که من برم پیشش مذاکره ؟!:)))
که طراحی قسمت نظردهی رو عوض کنه ؟!:)))
+
پس اگر بار گران بودیم نبودیم :))
اگر خاموش شدیم نشدیم ببخشید دیگه :))
مرسی :**
اگه بهش دسترسی پیدا کردم حتما بهش میگم!
نیلی :
۱۶ مرداد ۹۸، ۰۰:۱۴
فقط جان نیلی حواست به اون دماغت باشه. :))
*من پست قبلی گفتم اوووو عجل قالبی. حکم من چیه؟
دماغ که چیزی نیست.شاید باورت نشه یه حسی از درون یهم میگه عزرائیل توهمین کوه موها میاد سراغم!
حکمت ماچه :)
مار چلو:
۱۶ مرداد ۹۸، ۰۴:۲۰
چه قالب مسخره ای ! منو یاد یه قالب یه وبلاگی میندازه ((:
اما خب من که خوددت رو تحمل میکنم اینم روش ((:
سلام.
سلااااام بیب
شما لطف داری به من.مسخره بودن از خودته.
خوشحالم برگشتی پسر!
yasna sadat:
۱۶ مرداد ۹۸، ۱۰:۴۰
یعنی الان تهدید به بلاک کردی:|
اون نمک دونو بده من:)))
خیلی واضح بود؟؟
:))
رضا برزگری:
۱۶ مرداد ۹۸، ۱۲:۳۴
قالب ستاره ای خیلی خوبه
اره،همینه
ممنون
:))
مسافر:
۱۷ مرداد ۹۸، ۰۲:۲۴
چهل روز گذشته در فتح قله کلیمان چارو پارو بودی احسنت کوه نبرد کی بودی تو .. یک باطری اب هم سختته ببری یا قصد لوس نمودن داری خخخ.. ورزش خوبه برای روحیه نسبتا ابری با کمی باران و تگرگ تابستانی . قالب بار اول دیدم سریع خوابیدم فکر کردم شب شده حداقل یک دو ستاره ماه دب اکبر اصغر چیزی بزار. این قالب دلگیر به متنهات نمیخوره باسه روحیه خودت و دوستات میان وب خوب نی . زیاد انتقاد کردم الان خشن شی
به جان خودم ۲تا نیم لیتری میبرم،مصرفم زیاده :)))
روحیه رو دوس داشتم :دی
تو خیلی بامزه ای،سه خط دیگه هم انتقاد کرده بودی بلاک ملاکت نمیکردم،فقط بیا به خاله بگو تو کی هستی،هان؟به من بگو کی هستی ای سیاهی؟
واران ..:
۱۷ مرداد ۹۸، ۲۰:۲۶
این مسافر کامنتش آشناست :))
من حدس میزنم کیه ولی خب امکان اومدنش به اینجا رو ۶۰ به ۴۰ میبینم:))
خب حالا حدستو به من بگو عموجون
نسر ین :
۱۸ مرداد ۹۸، ۱۲:۳۷
هیچم از قالبت خوشم نیومد
کما فی السابق هم قهرم باهات
تا بلکه رفتارت تغیی رکنه و تاثیر بذاره رو اخلاقم
کوه ندیده:)
ما هر هفته کوه میریم، ناخن هامونم بلنده همیشه
وسط کوهنوردی آب نمیخورن بالام جان سنگینت میکنه
شما به منو وبلاگم لطف داری :)))
قبول دارم کوه ندیدم!
حتی ناخن های پا؟؟؟عجبا
من تیروئید دارم.برای همین نمیتونم نخورم.کمی آب با کمی آبلیمو تازه و اندکی تخم شربتی و یک قاشق شکر
:))
بابا من حرفه ای شدم :دی
جناب منزوی:
۱۸ مرداد ۹۸، ۱۸:۴۷
سلام
قالبتون جالبه، حس می کنم تو فضا هستم :) یاد فیلم gravity افتادم :)
یک بار به کوهنوردی رفتم، انصافاً عالی بود.
شادی هاتون مستدام
سلام.ممنونم
البته دفعه اول و دوم جونم بالا اومد و دائم در حال فحش دادن به خودم بودم.سه به بعد عالی شد :))
pary daryayi:
۲۱ مرداد ۹۸، ۲۱:۲۵
((:میخواستم کنکورمو بدم برم کوه دشت دمن که موندنی شدم میبینی کاردنیارو؟
کنکور داده یا نداده سر بذار به کوه و دشت و دمن :)
❦ مـَردُمـَکــ ❧:
۲۷ مرداد ۹۸، ۱۶:۲۲
خیلی خوب مینویسید :))
لذت بردم
و دُمبالتون کردم :))
قالبتون هم که واااااوووووو است =)))
ممنونم
صبا صبوحی:
۳۱ مرداد ۹۸، ۱۱:۱۵
سلام ,منم میتونم به گروه کوهنوردیتون بپیوندم? چطور باید همراه بشم?
سلام
کرمانید؟
شب میاییم پایین
