امروز این کاربر احساسات یک بیان رو جریحه دار کرد!

حتما با خودتون می‌گید این دختره خُله. قطعا می‌گید. من می‌دونم. آخه اگه‌ من بودم و یکی تو یک روز ۳ تا پست متناقض می‌ذاشت قطعا می‌گفتم خُله. این ناراحتی من حرف ۱۰/۱۱ روز پیشه. تا بلاخره تونستم امروز صبح ازش بنویسم و بهتون بگم. امروز عصر، همین امروز عصر باهام‌ حرف زد. دیر حرف زد ولی حرف زد. انگار که مخاطب وبلاگم بوده باشه. انگار که خونده باشه اینجا رو. انگار که یکی از شماها به گوشش رسونده باشه. انگار که یکی از شماها دلش برام سوخته باشه و دعا کرده باشه و اجابت شده باشه. بهم گفت و بهش گفتم. همه چیز تموم شد. دلخوریم رفع شد. رفت لای خاطراتم. رفت لای خاطرات خوبم. نمی‌تونستم تا صبح صبر کنم. باید بهتون‌ می‌گفتم، آخه احساس کردم با احساساتتون بازی‌کردم. اشک هارو از صورتتون پاک کنید، مویه و زجه رو تمام کنید، چنگ زدن بر صورت و دریدن یقه رو متوقف کنید که طرفم آدم بیشعوری نبود. فقط آدم‌ پیچیده ای بود و من هم یه کم کولی و ندیده. در‌ کمال تمدن و دوستی حرفامون رو زدیم و ادامه رابطه رو صلاح ندونستیم. مدیون‌ منید فکر کنید دست پیش گرفتم. ولی‌ چرا باید بدبخت بشم؟ افسرده بشم؟ ولم کنن؟ بینیم بشکنه؟ بی پول بشم؟ تو جیبام غم باشه؟ که شما ها برام آهنگ بفرستید؟ بیایید بهم بگید همیشه می‌خوندینم و برام گریه کردید؟ چرا دریغ می‌کنید ازم خوبی هاتون رو؟ من بمیرم برنامتون چیه؟

مریم بانو:
۲۲ شهریور ۹۹، ۱۹:۳۴

چرا اسب حیوان نجیبی ست؟؟؟

الان فهمیدم چرا پسره گرخیده :)


:))))))))
خداوکیلی مدتها بود اینقدر نخندیده بودم به یک کامنت!
خودمم حق می‌دم بهش. بنظرم‌ حرف راست رو مامان معین زده بود!!
مریــــ ـــــم:
۲۲ شهریور ۹۹، ۱۹:۴۲

حیف اوت همه‌ پولی که بابت چیپس و شیر و کتاب دادم برای مبارزه با افسردگی احتمالی :)))))


چیزی که زیاده علت برای افسردگی!
مریم بانو:
۲۲ شهریور ۹۹، ۱۹:۴۳

عزیزم من یه مدته اخرشبا وقتی سگ سیاه بی پولی وافسردگی یقمو میگیره

میام یکی ازپستاتو میخونم

منم میخندم میگم کاش نزدیکم بود ماچش میکردم :)

تو یه رابطه گاهی وقتی نمیشه و ادم هی حرفش میاد وه جایی نیست خودشو

خالی کنه میاد روزی سه تا پست مینویسه یعنی دلش رنجیده:)

به جهنم که رفت

لیاقتتو نداشت( جمله ی همیشگی مادخترا)


برو :))
خوشم میاد!
آخ، نگو، گناه داره. بچه ام مشکل داشت. خدا پشت و پناهش باشه. :)))
مادر تناقض ایران هستم!
ببین سگ سیاه افسردگی رسما همه ی مارو باهم به عقد دائم خودش در آورده. از یقه گرفتن گذشته.
مریم بانو:
۲۲ شهریور ۹۹، ۱۹:۵۱

خوشت میاد ماچت کنم؟:)))

آها پس حله ، یه ماهه دیگه پشیمون میشه برمیگرده

تهش همین تورمیگیره!

چون مشکل داره :))


ماچ واقعی که دوست ندارم. ولی با ماچ مجازی مشکلی ندارم. حتی تفیش.
:)))))))
نه دیگه. یه ذره غرور هم خوبه داشته باشم‌!
مریم بانو:
۲۲ شهریور ۹۹، ۲۰:۰۴

الان مثلا غرور داری از صبح ناله میکنی چون رفته؟

میدونی عشقی که با تف وآسانسور شروع بشه تهش خوب نمیشه:)


باباجان‌ اینجا رو که نمی‌خونه :))))
من ۱۲ روزه که دندون سر جیگرم گذاشتم. امروز دیگه خیلی غمی شده بودم. دوستمم دیروز غمیم کرده بود شد مزید بر علت! بعدشم اینجا خونه‌مه. اینجا دردمو نگم کجا بگم؟
:)))))) موافقم باهات. خداروشکر جلوتر نرفتیم!
تسنیم ‌‌:
۲۲ شهریور ۹۹، ۲۰:۰۹

خوب شد منو از ناراحتی درآوردی، جدی میگم :)


ثواب کردم :))
برید دعا کنید به جون مهندس :دی

yasna sadat:
۲۲ شهریور ۹۹، ۲۰:۰۹

ابن کاربر تا ده تا پست جا داره برای یه روز راحت باش..

برای مبارزه با افسردگی شیر می‌خوری؟واااو


خداروشکر اجازه هم صادر شد :)))
ایشاالله در ول شدگی بعدی ازش استفاده می‌کنم!
خیلی جوابه. شیر عسل. شیر خرما. شیر گرم. شیر سرد. شیر ولرم. حتی شیر فاسد!
مریم بانو:
۲۲ شهریور ۹۹، ۲۰:۱۱

منطقی بود :)

مریم یکم شبیه منی :)


از لحاظ اسمامون یا خل بودنم؟ 
مریم بانو:
۲۲ شهریور ۹۹، ۲۰:۲۸

اسممون شبیه نیست یکیه :)

ازلحاظ خل بودن :)


آها، راست می‌گی!
اثرات فراقه :))))
برو! خب خوشحالم تنها نیستم :دی
مریم بانو:
۲۲ شهریور ۹۹، ۲۰:۳۰

راستی برای مبارزه با افسردگی شیرمیخوری؟؟

من عین خرس میخوابم البته قبلش کلی گریه کردم و باعث وبانیشو نفرین کردم:)

گاهی هم یه فلافلی تو محلمون هست اسمش اصغر کثیفه میرم اونجا تا مرز ترکیدن

فلافل بادوغ میخورم!


البته من کلا زیاد شیر می‌خورم :)))
یعنی شیر می‌خورم خوشحال می‌شم!
آفرین! روشت رو دوست داشتم. زیبا بود و منطقی!
خواب که دوای هر درده، ولی فلافل با دوغ خیلی قشنگ بود.
مریم بانو:
۲۲ شهریور ۹۹، ۲۰:۴۷

برم دیگه بسه زیاد باهات حرف زدم:)

تاحالا پستی انقدر کامنت ندادم:)


منت گذاشتی :)))
بازم بیا به کلبه‌ی من!
مریم بانو:
۲۲ شهریور ۹۹، ۲۰:۵۸

نه دیگه دفعه بعد تو منت بزار:)

نیست اینبار اومدم کلبه ات دائم در پذیرایی بودی !! هلاک شدم:)


کلا میزبان خوبی نیستم.
ولی‌ مهمان خوبی هستم. همه ظرفاتو می‌شورم. :))
Alireza z.i:
۲۲ شهریور ۹۹، ۲۱:۱۰

انگشت‌هام درد می‌کنه، حال تایپ ندارم. :/ نکات مفید و مثبت کامنت‌های بالا رو جمع بزن و حاصل رو به عنوان کامنت من فرض کن. :)))


خدا انگشت هاتو برات حفظ کنه.
باشه حواسم هست. با خط فکریت آشنام. می‌دونم‌چی می‌خوای بهم بگی. می‌تونی بری. تو وظیفه‌تو انجام دادی :))
واران ..:
۲۲ شهریور ۹۹، ۲۱:۱۹

مریمممم مریممممم
آقا یعنی منی که روزی ده تا پست میذارم خلم ؟!:))

اونم هیچ کدومشون شبیه هم نیست ها ؟!:))


من فقط یه بار برات گریه کردم اعتراف میکنم اونم موقع مسابقه ات بود حریفت نامردی کرد و زد به بینی ات همون یکبار:|:)
یعنی واقعا گریه کردم جوری که علی مون اومد گفت عمه چرا گریه میکنی ؟!
منم تو آسانسور براش گفتم چرا ؟!:)


ولی امروز و این چند وقت ناراحت شدم و نگرانت بودم و هی برات دعا کردم و صلوات خوندم :)
گفتم خدایا حواست به مریم من باشه !

الانم میگم خدایا حواست به مریم مون باشه ❤

الانم اینا رو نگفتم بیایی تشکر کنی اصلا و ابد اینا رو گفتم که بدونی خدا حواسش بیشتر از خودت به خودت هست :)



+

ممنونم بابت جواب کامنت قبلیم:*


نه منظورم اینطور پست گذاشتن. صبح رعد و برقی هستم، ظهر بارونی، شب آفتابی :))))
آره، اون سال که دهن‌ همه رو سرویس کردم. ببخشید واقعا.
واقعا خدا حواسش بهم بود. واقعا بود ها. دم شما با خدا گرم.
بهارنارنج :):
۲۲ شهریور ۹۹، ۲۲:۴۷

اوپس خوبی؟؟
فردا عصر برنامه ات چیه؟


اره بابا
خوبم
نمی‌دونم
احتمالا معین رو ببینم.
ولی یه روز بیا ببینمت
یس. میم:
۲۳ شهریور ۹۹، ۰۲:۵۸

اگه نزدیکای فوت امام باشه که می‌ریم شمال


دست شما درد نکنه.
جوج می‌خورید با نوشاب؟
شلوارک هم می‌پوشید؟
مسافر:
۲۳ شهریور ۹۹، ۰۴:۴۵

اوه اوه اوضاع خط خطی باید مشاوره هم روان پریشی و روان ازدواجی بهت بدم خیلی داغون بودی چند روز انگار به خاطر اقای تف . الان وقت نوشتن کتاب تف و ..
هست .
اثرات دو سال قبل ترکشش الان رسید این دو سال ریلکس بودی یهو چند روز نه خبر دی
به علت اوضاع بحرانی و اتیشی بودن حرفهای مزاح ممنونم . کردم
دنیا محل سختی و شکستها ست خوشی کم ( برای از ما بهترون ه )
بهتر ش نصیبت میشه که بعدا تفی فراموش میکنی
انشالله حالت خوب شه ( با درد دلتات در یک روز یکم اروم شدی انگار )
شوخیها میزاریم بعدا حالت بهتر شد ( میترسم با مشتت بزنی دماغم خخ)
مریم ریم یم یم یییمم ریلکس


:)))))))
آقای تف!
ببین اتفاقا من براش مشاوره رفتم. از قبل ترش و خیلی بهم کمک کرد. اگه‌ نرفته بودم قطعا افسرده می‌شدم. 
دوسال چیه! اصلا خیلی پیچیده است. ان‌شاالله یه روز تعریف می‌کنم.
بابا من خوبم بم بم بم بم :))))
بهارنارنج :):
۲۳ شهریور ۹۹، ۰۹:۲۷

باشههههه😊😊


پروپاچه :))))))
حامد سپهر:
۲۳ شهریور ۹۹، ۱۰:۲۵

دیگه با ما اینکارو نکن باشه :)))
البته اینم بگم یه خداحافظی شیک و مجلسی غرور آدمو حفظ میکنه کار خوبی کردی:)


:))))))))
 غرور از دست رفته ام رو باز یافتم. 
یس. میم:
۲۳ شهریور ۹۹، ۱۶:۰۲

امام نوشابه دوس نداشت، منم به خاطر امام‌م نوشابه نمی‌خورم


من مردم، چیکار به امام داری!
ببین من چی دوست داشتم :))
واران ..:
۲۳ شهریور ۹۹، ۱۷:۳۴

کامنت آخر این پست :دی 😅😅😅😀😂😂😂😅😅😅


:)))))
نسرین ⠀ :
۲۴ شهریور ۹۹، ۱۲:۰۵

خوشحالم که اول پست اخر رو خوندم:)


باید صبر می‌کردم، یه کم با احساساتتون بازی می‌کردم بعد این پست رو می‌ذاشتم :))
هر چی می‌کشم از این دل رحمیم هست!
آلاء ..:
۲ مهر ۹۹، ۰۸:۳۵

وبلاگت و. گم کرده بودم رفتم از نظرات قدیمم پیدات کردم😍😍😍


دست شما‌ درد نکنه :))
آلاء ..:
۲ مهر ۹۹، ۱۹:۳۳

به ته دیگش رسیدم😅😅😅


:))))
امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ:
۵ مهر ۹۹، ۱۰:۱۳

مریم تو معرکه ای
حتی اگه از طرف کسی رد بشی

من که خیلی دوستت دارم. تازه رفیقتم تو قرعه کشی پیجم روسری برنده شد براش فرستادم :))


:)
برو!
بازم برو!
کدوم یکی شون؟


امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ:
۱۲ آذر ۹۹، ۱۲:۴۲

😁😁 فاطمه ستاری


بروووووووو
بابا این تو دنیای واقعی هم همینقدر خوش شانسه‌. جدی.
امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ:
۱۲ آذر ۹۹، ۱۳:۱۶

خیلی خوش انرژی و مثبت اندیشه
بخاطر همینه احتمالا که خوش شانسه🥰


باشه بابا جان
من بد انرژی و منفی باف :)))))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">