این کاربر جیبش سوراخ بود، غماش ریخت!
گریه نمیکنم. یعنی اگه مامانم بهم بگه دیگه این شال رو نپوش گریه ام میگیره ولی وقتی کسی که ازش خوشم میومد ولم کرد و رفت گریه ام نگرفت. غمگین شدم ولی اشکم رو برای سوزوندن دل مامانم نگه داشتم. فقط کافیه چهارتا قطره اشک براش بریزم تا دلش به رحم بیاد و اجازه هر کاری رو بهم بده، تاکید میکنم هر کاری. احتمالا برای همینه که اشکام رو نگه داشتم برای خودم. برای درمان دردی از خودم که سرش میرسه به مامانم. من واقعا ناراحت شدم. اولین بار بود که با پس زده شدن مواجه میشدم. البته یک بار دیگه هم بود. ولی اون یک بار با عقلی خودم همچین که فهمیدم قصد موندن نداره دوون دوون خودم تمومش کردم که مثلا بگم از طرف من تموم شده. تنها کار مفید ۲۳ سالگیم همین بود و بابتش اینقدر خوشحال بودم که مامانمم بهم افتخار کرد برای اولین بار در تاریخ مادر دختریمون. سر این یکی هم توانایی این رو داشتم که یه جوری تمومش کنم که انگار از طرف من بوده ولی نشد. شاید هم نخواستم. معین میگه خدا دلش برای اون سوخت. میگه اون بنده محبوب تری بود. این دوستم معتقده هر کسی با من باشه بدبخت میشه. میدونم حرف خودش نیست. مامانش شستشوی مغزیش میده. مامانش برای معین خط و نشون کشیده که آخرش این مریمه تورو بدبخت میکنه. من از مامان معین ناراحت نمیشم چون اولا که ترشی های خوبی درست میکنه و دوما کتلت برام میفرسته. مادامی یکی برام کتلت بفرسته حتی فحشمم بده من دلم باهاش صافه. خلاصه دوستان، خواهرم معتقده رانندگی منو دیده که فرار کرده. راست میگه. عارفه رو که میشناسید؟ همین دخترخاله ام که ۹ ساله شده رفیقم؟ وقتی میشینه تو ماشینم اشهدش رو میخونه. دوسم داره ها ولی معتقده پشت فرمون خطرناکم و باید ازم دوری کرد. نکه بد رانندگی کنم ولی قواعد خودم رو دارم که به کسی هم آسیبی نمیرسونه. تازه با این ۴ تا برگ جریمم در یک ماه گذشته کلی به درآمد خالص کشور کمک کردم. خلاصه خواهرم ازم خواست اگه دفعه بعدی از یکی خوشم اومد هرگز سوار ماشینم نکنمش. هرگز. این نصیحتش رو دلم میخواست آویزه گوشم کنم منتها اینقدر گوشواره به گوشم نزدم که سوراخی نمونده که بخوام آویزش کنم. درسته یه کمی ناراحت بودم ولی همینکه پراید دارم یه کم آرومم میکنه. شاید بگید چه بی ربط! اره بی ربطه ولی بلاخره باید با یه چیزی خودم رو دلداری بدم؛ مثلا اینطوری که به خودم میگم مریم جون رفت. به درک. مهم اینه پراید داری. مریم درونمم بچه ی خوبیه. هرچی بهش بگم هیچی نمیگه. فقط کافیه هر هفته براش بستنی شکلاتی بخرم. از اینا که بوی گلاب میده و ۲۴ روز یک بار ۵۰۰ تومن میره رو قیمتش. درسته ما غم زیاد داریم، درد زیاد داریم، بغض زیاد تر ولی عوضش کاله بستنی های خوبی داره. بستنی بخورید و بشاشید به زندگی.