خونه تکونی :)

شدت خونه تکونی مامان من از شدت طوفان متیو بیشتره

علاوه بر این که طی حادثه خونه تکونی چندین دلار متضرر میشیم حتی تاپای ضرر جانی هم رفتیم
پوست دست کنده،پای کبود شده،چشم قرمز،ناخون شکسته قسمتی از ضررهای جانی هستن که طی این حادثه مرگبار برامون اتفاق میوفته
از اواسط اسفند ماه تا 29 اسفند  قیامت برپاشده رو در تو خونه ما میتونین مشاهده کنین
هممون طی این حادثه خوف ناک خونه تکونی به محشرکبرا اعتقاد راسخ پیدا کردیم
داداش بزرگم به طور معجزه اسایی اواخر سال یهو حجم کارش وسیع میشه و صبح میره شب میاد صبح میره شب میاد
داداش اخریه در اواسط اسفند ماه به طور خود به خود به ذرات نانو تبدیل شده و غیب میشه
داداش وسطیه تنها فرزند خلف مامان و بابامه
به قول مامانم جواد دست منه
:)
بااین منوال احتمالا منم قلب تپنده خونه باشم.البته کسی تاحالا رو این موضوع اعترافی نکرده اما از چشاشون میخونم حجم وسیع علاقشونو به خودم
:)
خونه تکونی ما فقط اونجاش که مامانم حتی به یه جای امن(به دور از هرگونه مواد شوینده،زمین خیس،احتمال سقوط اجسام سنگین و نیم سنگین)برای خوابیدن هم فکرنمیکنه.
خونه تکونی مرحله به مرحله برای ما معنا نداره(یه جورایی سوسول بازیه)
ما یهو همه جارو باهم میریزیم بیرون و جا میدیم
حتی مشاهده شده خیلی چیزا اضافه اومده و اصلا نمیدونستیم کجا بوده و از کجا اومده به کجا میخواد بره
قسمت خوشمزه خونه تکونی ما کمد تکونی مخصوص بابامه
بچه که بودیم برای منو باقر یه دنیای ناشناخته پر از چیز میزای باحال بود
هیشوقت بابام اجازه نداد تنهایی سرش بریم
همه میشستیم دورش و خودش کمدشو تمیز میکرد
کیف سامسونت مشکی پر از عکس  دوران سربازی و جوونی و مدرسه بابام عشق بچگی منو باقر بود
عکسایی که با دیدنشون تصورات جدیدی از بابام تو ذهنمون نقش میبست
با خودمون میگفتیم ینی باباهاهم اینطوری بودن؟؟؟
درسته که منو باقر عاشق کیف پر از عکس بابام بودیم و هستیم اما خب بابام هیچوقت با علاقه عکساشو به ما نشون نداد و هیچوقت با ذوق نگاشون نکرد
تنها قسمتی از خونه که جواد زیر بار تمیز کردنش نمیره کابینتای آشپزخونست
معتقده چون من دخترم باید تمیزشون کنم
اون معتقده منکه معتقد نیستم
:/
ولی درنهایت چون من یکیم و اونا 5تا زورشون بهم میچربه
مامانم اگه روزی بفهمه من کابینتاشو به چه شکل گریه اوری تمیز میکنم هرگز نمیبخشتم
ما 5تا بودیم ومدت خیلی کمی تونستم اتاق مخصوص خودمو داشته باشم 
یا با فاطمه شریک بودم یا با باقر
زمانی که با فاطمه شریک بودم مسئولیت اتاق مال اون بود.زمانی که با باقر شریک شدم فقط فقط قسمت خودمو تمیز میکردم
مدتی هم که تنها بودم مجبور بودم :اتاق خودشه ،خودش باید تمییز کنه رو تحمل کنم
الانم که یه خونست و خودم
خوبیش اینه که قلمروی خودمه و هرجور که بخوام میتونم حکومت کنم


عرفان ...:
۱۰ اسفند ۹۶، ۰۸:۰۲

دنیای کامپیوتر:
(از خونه تکونی زیاد خوشم نمیاد!)


کیه که خوشش بیاد
:|
همیار رایانه:
۱۰ اسفند ۹۶، ۰۸:۱۹

همیار رایانه (9099071728 ) پاسخگوی تلفنی سوالات و مشکلات رایانه، موبایل ، تبلت ، لب تاب، مشکلات اینستاگرام و تلگرام و ....
وبلاگ عالی و مطالب آموزنده و مفید بود .
همیار رایانه پاسخگوی تلفنی سوالات ومشکلات رایانه وموبایل
شماره تماس 9099071728
www.hamyarrayaneh.ir سایت:
تلگرام : https://t.me/HamyarRayaneh
اینستاگرام :
https://instagram.com/_u/hamyarrayaneh


:|
محمد بحری:
۱۰ اسفند ۹۶، ۰۸:۲۰

من هم بودم تبدیل به ذرات نانو میشدم


جز اینم توقعی نیست
بهـ نام:
۱۰ اسفند ۹۶، ۰۹:۳۸

خوب شد یادم انداختی هاا چن روز دیگه باید سرم خیلی شلوغ شه! :دی


هرچی کار مونده در طول سال داری بذار برای اخر سال
:))
جناب دچار:
۱۰ اسفند ۹۶، ۰۹:۴۴

حرفاتو خیلی خوب مینویسی
حتا برای خواننده ای که تو رو نشناسه هم جذابه


همیشه منو تعریفها خوشحال میکردن
خیلی ها
جناب دچار:
۱۰ اسفند ۹۶، ۱۰:۰۷

هدف ما از تعریف، تشویقه :)


بله بله
Neo Ted:
۱۰ اسفند ۹۶، ۱۱:۱۱

حرف از قلمرو زدی یادِ یه مستندی افتادم :| :))))))


چقدم حرف از قلمرو زدم
:|
Neo Ted:
۱۰ اسفند ۹۶، ۱۱:۱۴

زدی دگه :/ واسه باقیِ متن یادِ مستند خاصی نیفتادم خا :/ ولی قلمرو تداعی کننده ی یه مستند بود برام :/


حالا حتما باید یاد مستند بیوفتی
یاد مستند زنده و سه بعدی خونه تکونی چی؟
حالا مهم نیست اگه بااین متن یادش نیوفتادی مامانت به زودی یادت میندازه
خا به خودت :/
Neo Ted:
۱۰ اسفند ۹۶، ۱۱:۲۰

رازِ بقا ر ندیدی؟ قلمرو تعیین میکنن واسه خودشون :/ یهویی آمد تو ذهنم اون مستند :/ :)))

خا خا :/ با من کاری ندارن. به صلاحِ همه س :))))


 :/
ذهن خودته.اختیارشو داری :|

قشنگ معلومه از همونایی کار نکردنتو ترجیح میدن :|
نچ نچ نچ
ر

Neo Ted:
۱۰ اسفند ۹۶، ۱۱:۲۸

حالا چرا انقدر پوکر؟ :||||


شاید باورش برات سخت باشه
من دارم از خنده میمیرم ولی علامت پوکر میذارم :|
عادتمه 

Neo Ted:
۱۰ اسفند ۹۶، ۱۱:۳۲

داغان :||


:/
محمد بحری:
۱۰ اسفند ۹۶، ۱۲:۱۴

چرا فقط عمر سایت گذاشتی؟


چون پزشو بدم
:|
Va hid:
۱۰ اسفند ۹۶، ۱۳:۱۴

چه خونه تکونی وحشتناکی!!!

خدا قوت!!

عیدتون پیشاپیش مبارک

تو دلتون همیشه عید و شادی


گرخناک
:|
ممنون
پشمآلِ پشمآلو:
۱۰ اسفند ۹۶، ۱۳:۴۷

من ازونجایی که ادم مرتبیم .. رو مودش بیفتم با عشق تمیزکاری میکنم اصن ولی یکس بیاد تو زار و زندگیم غوغا کنه نمیکشم:دی


قشنگ معلومه
:)
جـــــــــــواد عــــــــــــلوی:
۱۰ اسفند ۹۶، ۱۴:۱۲

پوست دست کنده،پای کبود شده،چشم قرمز،ناخون شکسته قسمتی از ضررهای جانی هستن که طی این حادثه مرگبار برامون اتفاق میوفته
با اقتباس از فیلم آخرین سامورایی؟
یا نجات سرباز رایان؟
شاید هم اره


نخیر
بااقتباس از تابو
شاید هم نه
بهارنارنج :):
۱۰ اسفند ۹۶، ۱۶:۴۸

بنظر ادم نباید هیچوقت خودشو نابود کنه برا اینکارا!
مریض میشی کمردرد میشی پس فردامیگن چرا مواظب نبودی!تازه نمیگن دستت درد نکنه طلبکارم هستن!
ماهیچکار نکردیم..به مامانم میگم نمیخواد فقط درحد یکی دوروز گردگیری:)
والا!


دقیقا
کاملا موافقم باهات
مشکلم اینه مامانم مث منو تو فکرنمیکنه
آلاء ...:
۱۰ اسفند ۹۶، ۱۷:۲۰

واااای چقدرررر بد:||
خونه ما 300متره تصور کن همه رو تنها انجام دادم در عرض ده روز و اصصصصلاا خسته نشدم:)
مامانتو معتقد کن که کم کم انجام بده ،یه کابینت و بریزه بیرون وایتکس بزنه خشک کنه دستمال بکشه بچینه سرجاش بره سراغ کابینت بعدی


مامانم اگه متقاعد شو بود تاالان متقاعد شده بود
:|
چرااخه
من تنهاباشم عمرا کاری انجام بدم
آقای سر به هوا(o_0):
۱۰ اسفند ۹۶، ۱۷:۲۶

ما خونه تکونی نداریم


کی مث شما
:|
ام شهرآشوب:
۱۰ اسفند ۹۶، ۲۲:۴۱

خدا صبرتون بده !!!

تنها سالی که فکر خونه تکونی نداشتم سال 94 بود. چون عروس بودم و عروسیم دقیقا 28 اسفند بود. البته خود جهاز چینی صد برابر خونه تکونی استرس داره :|

امسالم که علی آقا دست و بالمونو بسته. فقط جوش میخورم!


بی خیال بابا
من هیچ عتقادی بهش ندارم
تازمانی جا پا روی زمین داشته باشی و 2متر جا برای خوابیدن و ظرف تمیز برای غذاخوردن نیازی به تمیزکاری نیست
:|
علیـ ــر ضــا:
۱۰ اسفند ۹۶، ۲۳:۳۳

من و تو هم حالیم منتها من خوب بعلدم شونه خالی کنیم 😋😉


بله دیگه
شمااهلشی
:|
Aramam .F:
۱۱ اسفند ۹۶، ۲۳:۰۸

اون قسمت کیف سامسونتو ما هنوز داریم:)))


خیلی خوبه
خستگی خونه تکونی میشوره ومیبره
:)
احسان 24:
۱۲ اسفند ۹۶، ۰۹:۲۶

سلام بانو ،مادر منم دیروز اومد اتاق منو جارو بزنه بعد کامیوتر در حالی که تو برق بود با تمام وسایل یک متر جابجا شد 😁😁


نصیحت خواهرانه رو ازمن داشته باش
هیچوقت نذار یکی دیگه اتاقتو تمیزکنه
نه برای اینکه پسرخوبی جلوه کنی نه
برای اینکه اتاقت دیگه اون اتاق قبل نمیشه
احسان 24:
۱۲ اسفند ۹۶، ۱۲:۳۷

تو این زمینه بنظر تجربه داری نه ؟😁
آره اگه بتونی خودت تمیز کنی خیلی بهتره ...


زیاد زیاد
از منه موی سپید پیراهن پاره بپرس
:)
احسان 24:
۱۲ اسفند ۹۶، ۱۳:۰۳

خخخ مریم بانو مگه چند سالته که میگی مو سپید ؟!
اگه دوست داشتی بگو ...میدونم رو سنتون حساسین😁


اگه پستامو ببینی هم تعداد موهای سفیدمو میفهمی هم سنمو
:|
احسان 24:
۱۲ اسفند ۹۶، ۱۳:۴۴

یافتم بانو 22 سال داری ؟😃


خسته نباشی
10امتیاز
احسان 24:
۱۲ اسفند ۹۶، ۱۴:۱۵

رفتم کلی تو پست ها دور زدم آمار بازدیدتو بردم بالا فقط ده امتیاز ؟! 😁


من اینجا امتیاز الکی به کسی نمیدم
:دی
هویجوری:):
۱۲ اسفند ۹۶، ۱۹:۲۸

پوکوندیم مریم😂😂
حالا چشمات چرا قرمز میشه؟؟؟
من قرار شده امسال زیاد به خودم زحمت ندم،کتابامو جمع کنم کافیه:/


در اثر استعمال خارجی وایتکس
:))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">