خُنک نباشیم!
یه شب چندوقت پیشا با سه تا پسر نوجوون باهم وارد یه کوچه شدیم
کوچه هه تاریک بود
من سعی کردم سریع تر حرکت کنم که جلوتر ازاونا بیوفتم
یهو یکی از اون سه تا گفت بچه ها وایسین
اون یکیه گفت واسه چی؟
اون گفت صبر کن دیگه
(احساس کردم دستشونو گرفته)
تقریبا ۳متر ازشون دورشده بودم
که اون یکیه گفت ولم کن بابا
مریــــ ـــــم دوشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۱۴ ب.ظ