۲۸ مطلب با موضوع «چالش طور» ثبت شده است

چهل روز شکرگزاری.ششم

مامان و بابا
باید بهشون بگم
خب،شما که باشین
بقیه رو میخوام چیکار؟
گور بابای هرکسی که منو نخواست که پشت پا زد به من
گور بابای خواستنا و نرسیدنا
گور بابای تلاشای بی نتیجه
گور بابای هند و بینی و گلس شکسته
گور بابای گرونی و 

چندین گور بابای دیگه

البته برای اینکه حساسشون نکنم و گیر ندن کی بوده طرف فعلا بهشون‌نمیگم!


چهل روز شکرگزاری.چهارم

شالگردن که دور سرم میپیچیدم جلوی دهنمو میگرفت و باعث میشد بخار بزنه به شیشه ی عینکم و مکافات بعدش
همیشه آرزو به دلِ پیچیدنِ درستِ شالگردن مونده بودم
بنظرم این زمستونِ بدون عینک بتونم شالگردن بپیچم بدون غم شیشه ی بخار گرفته ی عینک
الان یادش افتادم و فکرکردم شاید سزاوار شکرگزاریه!

چهل روز شکرگزاری.سوم

یخچال چند وقتیه صدای جوشکاری نمیده
تلویزیون صداش خوب شده
و خوابیدن به پهلوی چپ برام راحت تر شده
زشت شدم اما‌خودمو قبول و دوست دارم
دماغمو پذیرفتم
و تصمیمای جدیدی قراره بگیرم
عارفه رفته سرکار و مطمعنم روزای خوبی در انتظارشه


چهل روز شکرگزاری.دوم

امید چیز عجیبیه
امید برادر وجیهه رو نمیگم که البته اونم چیز عجیبی بود و هنوز نفهمیدم چرا کروات نارنجی رو، روی پیراهن سفید با کت شلوار آبی‌بسته بود
امید عجیب ترین خصلت خلق شدست
اوضاع اقتصادی وحشتناک
کشور نابسامان
بالا رفتن نجومی قیمت ها در عرض ۱ماه
سقوط از پله ی صدوم به منفی صد
دور‌و دور شدن آرزوها
جوون ۲۳ ساله
دختر
ایران
امید
امید
امید
و همچنان‌امید
نباید شکرگذار بود؟

چهل‌روز شکرگزاری.یکم

امشب ۲۶تا لیوان‌شستم
نه اینکه بخوام‌بگم ما ۲۶ تا لیوان داریم
که نداریم
لیوان بود استکان بود و ماگ!
نه اینکه مایه ی ظرفشویی تموم کرده بودیم
و نه اینکه آدم تنبلی باشم که در طول هفته نشُسته باشم!
در روزهایی از تابستان داغِ ۲۳ سالگی بلاخره بعدِ ۵سال، همت به خرج دادم و عزممو از سر سفره ی هفت سین جمع‌کردم که این تابستون‌پرونده ی گواهیناممو ببندم
درسته حدود ۲ هفته از خط میزنم بیرون
ولی خب بلاخره شد!آنچه که باید میشد!
و این‌شکر داره
نداره؟
این نداره چی داره؟
عارفه دعوتم کرده به ۴۰ روز شکرگزاری
از دلخوشی های کوچیک
بزرگ
هرچیزی که هست میبینیم
نیست و حس میکنیم
بخونین پستشو

بچه ها ،بیایین!با حوصله بیایین لطفا!

تمام طول نوجونیم هر وقت‌ دشویی میرفتم توهم‌سازیم شروع‌میشد( هنوزم این کارو میکنم)
خودمو مقابل یه میکروفون و یه دوربین میبینم
گاهی خواننده میشم
گاهی سخنرانِ موفقیت
گاهی یه بازیگر مشهور و گاهی هم یکی که تو یه کشور اروپایی تحصیل کرده و بخاطر هوش سرریزش خیلیا خواستنشو برنگشته ایران‌و داره با bbcفارسی مصاحبه میکنه!
بنظرم انتخاب دشویی ،یه انتخاب اشتباه بود که کائنات دقیق متوجه آرزوهای من نشد!
دوربینی در کار‌نبود و میکروفون هم گوشی خودم بود که خراب بود و از هیچکدومِ آرزوهای نوجوونیم هم خبری نبود
اما
شمارو دعوت میکنم به شنیدن صدای قورت دادن آب دهنم ، صدای بوق ماشین ، صدای زنگ موبایلم ،بیرون دادن هوا از بینیم و عِ عِ کردنم
هاتف خیلی خفن‌طور به عنوان یکی از وبلاگای محبوبش با من مصاحبه کرد
فایل مصاحبه رو تو پیجش به لاکچری‌ترین شکل ممکن اماده کرده و گذاشته
شاید برای شما لذت بخش‌نباشه اما‌من کلی کیف کردم از حرف زدن با هاتف
دوس داشتین‌گوش بدین

       ۱     ۲     ۳     ۴     ۵