چند تا احتمال وجود داره:

۱) بااون صدای راز بقاییش پول داده سهارو خریده

۲) همه فکو فامیلشو اورده بیان

۳)محبوبیت داشته

۴)در کامنت های خصوصی شماره هایی ردو بدل شده

که من فکر میکنم ۱ و ۴ دور از انتظار نیست

و حالا 

اخرین باری که تو یه مسابقه شرکت کردم مربوط میشد به سوم دبستان

سیما و صدای ادما رابطه ی معکوسی با هم داره

ینی اگه تو سیمای خوبی داشته باشی قطعا صدای تراکتور در حال شخم میدی

ولی اگه صدای اتو کشیده و تروتمیزی داشته باشی قطعا سیمات اینطور نیست

از اونجایی که صدای خوب تو خونوادمون موروثیه (عمم و خواهرم)منم همیشه امیدوار بودم یه صدای خوب داشته باشم

ناگفته نماند هر وقت صدای خودمو ظبط میکردم و  گوش میدادم بعدش سریعا باید میرفتم دستشویی(الان نکته رو گرفتین؟)

شماهم همیشه هیچوقت پول کافی ندارین یا فقط من اینطوریم؟  

سال اول دانشگاه بودیم ،قرار بود بریم شلمچه

تو خوابگاه غذا برای تو راهمون درست میکردیم

فائزه کلا آدم ارومی بود

از همه ما ساکت تر و ساده تر و البته باهوش تر 

یه مزاحم تلفنی داشت ،خیلی اذیتش میکرد، ول کن هم نبود

ما فکرمیکردیم نسل این آدما منقرض شده با وجود تلگرام و اینستاگرام

اما با دیدن همچین کنه ای فهمیدیم شکارچی ها هیچوقت نسلشون منقرض نمیشه 

:|

یه استاد توحیدی نامی داشتیم 

عاشقش بودم

دوس داشتم برم ماچش کنم بسکه خوب بود

استاد تاریخ تحلیلی و انقلابم بود

یکی از استادایی بود که به شدت قبولش داشتم و ادم با سوادی بود

در طول 4سال دانشگاهم شاید کلا 3تا نصفی هم استاد درست حسابی نداشتم

ولی باور داشتم استاد توحیدی علاوه بر اینکه ادم خوبیه ،هم کتابخونه و هم باسواد

عادت داشت با دست چپش موهاشو از راست هی هدایت میکرد به چپ

مثال هم میخواست بزنه همش میگفت مثلا فلانی (که من باشم)

:)